فلسفه در طول دو قرن و نیم (از سال 1600 تا 1850) مفاهیم، ایده ها و نظریه هایی را صورت بندی کرد که مبنای فلسفی روان شناسی نوین را تشکیل دادند (هنریک مزیاک در کتاب تاریخچه و مکاتب روان شناسی)
بنیان های نظری و مفروضات تئوریک روان شناسی مدرن عبارتند از:
1- امانیسم (انسان محوری)
2- تعریف انسان به عنوان یک سوبژه (فاعل شناسا) (از زمان دکارت به بعد)
3- تعریف انسان به عنوان یک ماشین غریزی (دکارت، هابز، هیوم، هارتلی، جیمز میل)
4- تعریف بشر به عنوان یک حیوان (حیوان ناطق ارسطو، حیوان ابزارساز، حیوان مابعدالطبیعی، حیوان کنترل کننده غذا، حیوان سودجوی اقتصادی، حیوان استفاده کننده از سمبل ها، حیوان ملول شونده) و تأکید بر وجه انرژی ها و نیازهای جسمانی - روانی (غریزی) به عنوان وجه بارز و اصلی او
5- تکیه بر پوزیتیویسم [تمرکز بر یک قسمت مجزا و بررسی آن]
6- تکیه بر داروینیسم و تلقی های زیست شناختی (اصالت زیست شناسی تجربی گرا)
7- اصالت تجربه حسی و روش های مربوط به آن
8- ماتریالیسم (ماده گرایی)
9- سکولاریستی و غیردینی بودن (در مبادی و غایت نظری و ویژگی و محتوای فکری و جهت گیری حاکم بر همه مکتب ها)
(نقل از شهریار زرشناس، روان شناسی مدرن و حقیقت فراموش شده انسان، صفحه 19)