نیازهای انسان؛ سلسه مراتب یا وابسته به رشد؟
مزلو یک سلسله مراتب نیازها یا نردبان انگیزش ها را معرفی کرد. آن نیازهایی که در پله اول قرار دارند باید پیش از نیازهای پله بعدی برآورده شوند. زمانی که نیازهای سطح دوم برآورده شده باشند، نیازهای سطح سوم با اهمیت می شوند و الی آخر.
نظریه او طرفداران بسیاری را به دست آورد و در حال حاضر در دنیای تجارت به کار برده می شود. در جایی که بسیاری از مدیران، عقیده مزلو را که عالی ترین انگیزش انسان، نیاز به خودشکوفایی، منبع بالقو? رضایت شغلی است، پذیرفتهاند. (کتاب نظریه شخصیت شولتز، ص 338)
سلسله مراتب نیازهای مزلو، انسان را حیوانی غریزه محور تلقی می کند و مراتب رشد و اراده او را نادیده می گیرد. گرچه انسان در ابتدای زندگی و در دوران کودکی رفتاری طبیعی و غریزی دارد و چندان مبتنی بر تفکر و تعقل عمل نمی کند، ولی در بزرگسالی در صورتی به رشد عقلانی دست یابد، انتخاب های او بر اساس نیازهای فرامادی خواهند بود و ارزش های انسانی را در انتخاب خود دخالت می دهد. کمک به دیگران، از خودگذشتگی و دفاع از وطن و ارزش ها برخی از مواردی هستند که نیازهای سطح پائین کاملاً نادیده گرفته می شوند و فرد به خاطر دیگران، از همه خواسته ها و نیازهای خود می گذرد.
نکته مهمتر اینکه، مزلو رابطه انسان با خداوند را نادیده می گیرد و به این نیاز مهم و اساسی که از ابتدای تاریخ انسان همراه او بوده است، بی اعتنا است. انسانی که خود را با خداوند تعریف می کند و هویت الهی دارد، انسانی خدامحور است که در مسیر بندگی خداوند حرکت می کند و هدف او حرکت در این مسیر است و یافته های دیگر مانند خودشکوفایی و ... که در این حرکت حاصل می شوند، بیشتر جنبه فرعی دارند و فاقد اصالت هستند و نمی توان آنها را به عنوان های نیازهای اصیل و مستقل در نظر گرفت. برای مثال هدف از رانندگی رسیدن به یک مقصد مشخص است و در راه رسیدن به آن ممکن است فرد از رانندگی هم لذت ببرد و با رانندگی استعدادها و ظرفیت هایش شکوفا شوند و به حالت بالفعل درآیند.
کلمه self_actualization به غلط خودشکوفایی ترجمه شده است. در حالی که actualization بیشتر به معنی به فعلیت رسیدن و بالفعل شدن است و شکوفا شدن معنی رسا و مناسبی نیست. این کلمه بیشتر حالت عمل گرایانه دارد که در آن فرد با عمل کردن به مهارت هایی دست می یابد و ظرفیت هایش از حالت بالقوه به حالت بالفعل درمی آیند و در واقع فعلیت می یابند. در نتیجه می توان گفت ترجمه مناسب تر این عبارت «فعلیت یافتن خود» در طی عمل است. آیا افکار و عقاید هم فعلیت می یابند؟ آیا روح انسان به فعل در می آید؟
نوشته شده توسط
ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست
98/2/27:: 12:55 عصر
|
() نظر