سایکولوژی روانشناسی نیست
متأسفانه بعد از ترجمه غلط سایکولوژی به روان شناسی، انتقاد جدی در این زمینه صورت نگرفته و پس از چند دهه همچنان شاهد انحراف فهم ها هستیم!
سایکولوژی به معنی شناختن سایک است. سایک به یونانی معادل ذهن انگلیسی است (mind)
فردیت؛ دشمن انسانیت
فردیت یا تفرد (individuality) به معنای تنهایی، بلای انسان خودمحوری است که رابطه اش با خداوند گسسته شده و توهم استقلال دارد.
تفرد یا فردیت یعنی تنهایی
خودبنیادی انسانی که ماهیتش انس گرفتن است، تنهایی روزافزون او را به همراه داشته و سلامت روانی او را به خطر می اندازد. قابل ذکر است منظور از سلامت روانی، اصلاح موجود در سایکولوژی که آن را به عادی و متعارف بودن و رضایت شخصی و سازگاری با مسائل زندگی روزمزه و ... محدود می کند، نیست، بلکه منظور انسجام کلی انسان و جهت گیری به سمت هدفی والا، دست یافتنی و ارزشمند و ماندگار است که تنها در ارتباط با خداوند حاصل می شود.
تفرد حاصل تفکر الحادی غرب نسبت به خداوند و جدا شدن از او و خود را مستقل دیدن و نادیده گرفتن ربوبیت خداوند است. غرب انسان را ماشینی می داند که خود به خود فعالیت می کند و نیازی به مربی ندارد. خدای غرب همانند ساعت ساز است که ساعت را می سازد و دیگر نیازی به او نیست و خود ساعت کار می کند (مالبرانش). خدای ساعت ساز مالبرانش، هویت واقعی انسان را مخدوش کرده و او را از جایگاه اصلی خود سقوط و هبوط داده است.
تفرد (Individuality)؛ حاصل خداستیزی غرب
فردیت انسانیت انسان را از حیث انس گرفتن با خالق خود مخدوش می کند و او را چون ذره ای بی اتکا در این عالم بیکران غرق می نماید. تفرد مانع رشد و بلوغ انسان شده و او را به موجودی خودخواه و خودمحور تبدیل می کند و از عالم معنا محروم می سازد.
تفرد تشکیل خانواده را در معرض خطر قرار داده و خانواده را با خطر گسست و فروپاشی روبه رو می سازد. وقتی انسان ها دچار تفرد می شوند، تاب تحمل دیگران را، ولو نزدیکترین افراد، ندارند و در غار تنهایی خویش غوطه می خورند. تفرد هزینه های اقتصادی جامعه را نیز به شدت افزایش می دهد و باعث می شود هر فرد به دنبال تهیه کامل ترین و بهترین وسایل زندگی باشد و از مشارکت با دیگران دوری می کند.
تفرد و گسستن از دیگران و جامعه
یکی از ابعاد هویتی انسان، هویت اجتماعی اوست. وقتی انسان خود را بدون دیگران و جامعه تعریف کند، هویت اجتماعی و خانوادگی و قومی و ملی او مخدوش شده و دچار انحراف و اختلاش می شود. جامعه ای که از انسان های بی هویت یا دارای هویت مخدوش شکل گرفته باشد، جامعه ای بیمار است.
تفرد یا فردیت و اختلال هویت اجتماعی
سایکولوژیست های بدکردار: محمدباقر هوشیار
محمدباقر هوشیار که عضو فرقه ضاله بهائیت بود، بعد از گرفتن دکترای سایکولوژی از آلمان، به ایران بازگشت و به ترویج تفکرات لیبرالی غرب و علم سایکولوژی پرداخت. هوشیار به پایه گذاری رشته روان شناسی در ایران کمک های شایانی کرد. وی کتاب های سایکولوژی را به فارسی ترجمه کرد و با تطبیق دادن سایکولوژی با علم النفس، تفکر التقاطی ایجاد کرده و در گمراهی مردم نقش داشت. وی کتاب های متعددی در مورد روان شناسی و تعلیم و تربیت ترجمه و تألیف کرد و به عنوان پدر تعلیم و تربیت ایران نیز مطرح است.
محمدباقر هوشیار
محمدباقر هوشیار عضو فرقه بهائیت
محمدباقر هوشیار بهائی
محمدباقر هوشیار
سایکولوژیست های بدکردار: علی اکبر سیاسی
علی اکبر سیاسی شاگر روشنفکران فراماسونری از قبیل محمدعلی فروغی و ولی الله خاان نصر بود. وی که دکترای سایکولوژی خود را از فرانسه گرفت، از کشف حجاب توسط رضا پهلوی حمایت کرد. سیاسی در دوره محمدرضا پهلوی بارها به وزارت انتخاب شد و به عنوان وزیر فرهنگ، وزیر امور خارجه و وزیر مشاور در خدمت حکومت پهلوی بود. وی مدتی رئیس دانشگاه تهران بود. علی اکبر سیاسی که از ابتدای جوانی در خدمت تفکرات منحط غرب بود به همراه منورالفکران ماسونی همانند مرآت و مشرف نفیسی به تأسیس انجمن ایران جوان در راستای ترویج فرهنگ غرب کوشید. وی تمایلات لیبرالی و دین ستیزانه داشت و از اشاعه دهندگان ایدئولوژی مخرب لیبرالیسم بود. در این راستا به ترجمه کتاب های سایکولوژی و تأسیس رشته روان شناسی! در دانشگاه مبادرت کرد و تلاش کرد بدین وسیله سبک زندگی غربی را اشاعه دهد. سیاسی کلمه سایکولوژی را به غلط روان شناسی ترجمه کرد و اولین بنای مخدوش کردن فهم از حقیقت و منحرف کردن مردم را پایه گذاری کرد.
علی اکبر سیاسی
علی اکبر سیاسی
علی اکبری سیاسی و ترجمه غلط سایکولوژی به روان شناسی
علی اکبر سیاسی که از او به عنوان پدر علم روان شناسی ایران نام برده می شود، اولین بار سایکولوژی را به روان شناسی ترجمه کرد. این کارگزار حکومت پهلوی که دکترای سایکولوژی خود را از فرانسه گرفته است، پایه گذار انحراف فهم ها در مورد روان شناسی و علم سایکولوژی است!
دکتر علی اکبر سیاسی
خیانت ترجمه غلط
ترجمه غلط باعث منحرف شدن فهم شده و انحراف از حقیقت را به دنبال دارد.
اگر معنی سایکولوژی، روان شناسی باشد که نیست، منتال (mental) به معنی ذهنی است نه روانی. با اینحال، مترجمان علم سایکولوژی به غلط منتال را به روانی ترجمه کرده اند!
در کتاب های زیر که به عنوان برخی از مهمترین کتاب های روان شناسی و روانپزشکی مطرح هستند، اختلالات ذهنی به غلط، اختلالات روانی ترجمه شده است!
کلمه mental یعنی ذهنی، ولی متأسفانه به روانی (psychological) ترجمه شده است!
کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (ذهنی)
کتاب طبقه بندی بین المللی بیماری های روانی (ذهنی) و رفتاری
انواع غریزه در حیوانات
در طبقه موجودات زنده، حیوانات قبل از انسان قرار گرفته اند. حیوانات دارای غریزه هستند، ولی برخلاف انسان، فطرت ندارند. غریزه را می توان نیروی محرک حیوانات برای انجام فعالیت ها و زیستن دانست.
طبقه بندی موجودات زنده
غریزه یعنی سرشت و توانایی ارثی
برخی از غریزه ها در حیوانات عبارتند از وفاداری، نجابت، تلاش و سخت کوشی، خانه سازی (لانه سازی)، سحرخیزی، غیرت، حرکت به سمت نور، جفت یابی، اجتماعی بودن، مهاجرت، مسیریابی، عشق به قلمرو و وطن، پنهان شدن و استتار، ذخیره غذا برای آینده، شهرسازی، نبرد برای بقا و دفاع از خود، محبت و ...
در مقابل این غرایز مثبت، غرایز منفی هم وجود دارند که عبارتند از حیله گری در روباه و شیطان ماهی، بی وفایی در گرگ، بی غیرتی در خوک، زندگی انگلی در زالو و زنبور انگلی، فردگرایی در عنکبوت، همجنس بازی در شیر و ...، فضله خواری در مرغ و اردک، رهاکردن فرزند در فاخته، درندگی و کشتار در گرگ، مردارخواری در کرکس، رذالت در کفتار، موذی گری در موش، بازیگوشی در میمون و ...
کتاب عنایت یزدان یا غریزه حیوان
متأسفانه برخی انسان نماهای مدعی برتری نسبت به حیوانات، در برخی از این خصوصیات فاصله بسیار زیادی از حیوانات دارند و تسلیم غرایز پست و هواهای نفسانی خود شده و ارزش خود را از دست داده اند.
بشر غربی با حیوان دانستن انسان، جایگاه انسان را به شدت تخریب کرده و در این توهم مخرب، کسانی را که غرایز حیوانی را تحت کنترل فطرت انسانی درآورند، غیرپیشرفته و ابتدایی تصور می کند!
کتاب غریزه جنسی و سرکوبی آن در جوامع ابتدایی
انواع غریزه در حیوانات
چهار ویژگی فطرت از دیدگاه جوادی آملی عبارتند از:
1. معرفت و آگاهی فطری، تحمیلی بر انسان نیست بلکه در نهاد او قرار داده شده است.
2. تغییر پذیر نیست و با تحمیل و فشار نمیتوان آن را برطرف کرد؛
3. فراگیر و همگانی است و هر انسانی آن را دار است؛
4. گرایش و بینش به کمال مطلق و خالق هستی دارد (جوادی آملی، فطرت در قرآن، انتشارات اسراء، ص 26)
از ویژگیهای مذکور سه ویژگی اولی مشترک بین غریزه و فطرت است زیرا غریزه نیز در سرشت انسان و حیوان قرار داده شده است، تغییر پذیر نیست و همگانی میباشد، امّا ویژگی چهارم اختصاص به فطرت دارد و همین یکی از تفاوتهای غریزه و فطرت است که فطرت، ملاک رشد و تعالی انسانها است (جوادی آملی، فطرت در قرآن، انتشارات اسراء، ص 27) و در واقع هر کمال و صفات نیکی را که انسان به دست میآورد مبتنی بر فطرت انسانی است و از طریق شکوفا ساختن آن به دست میآید. به عبارت دیگر، غریزه در حدود مسائل مادی است ولی فطرت مربوط به مسائل ماوراء حیوانی است (مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 3، ص 466).
برخی از تفاوت های غریزه و فطرت در جدول زیر آمده است:
تفاوت های غریزه و فطرت
تفاوت دیگر غریزه و فطرت این است که غریزه، خود شکوفا میشود، طفل از لحظهای که به دنیا میآید غریزة گرسنگی او را به گریه وا میدارد و زمانی که به سن بلوغ میرسد غریزة جنسی اش خود به خود شکوفا میشود و او را به ارضای خود میخواند و او هم راه ارضاء و اشباع آن را بدون آموختن میداند، این مطلب در حیوانات بسیار واضحتر است. امّا فطرت که منشأ کمالات معنوی است چنین نیست، بلکه اولاً باید آن را شکوفا ساخت و ثانیاً پس از شناخت امور فطری و این که فلان مسأله برخاسته از فطرت انسان است، باید اعمال اختیار کرد (مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ج 1 ـ 3، ص 428)
یعنی فطری بودن مسأله، انسان را مجبور نمیکند، مثلاً خداخواهی، فطری انسان است و ریشه در فطرت او دارد، امّا انسان اجباراً خداپرست نیست، بلکه خداپرستی یا طرف مقابل آن را با انتخاب و گزینش خود بر میگزیند. همان گونه که طبیعت و غریزه در انسان و حیوان که خود به خود شکوفا میشود، انسان را مجبور نمیکند و او مغلوب قهری غرایز نفسانی و حیوانی خود نیست، بلکه باز هم از روی انتخاب و گزینش خود پیروی از هوای نفس و... مینماید. این بود بعضی از تفاوتهای فطرت و عقل که به آن رسیدهایم.
انسان فطرت محور حیوان غریزه محور نیست
گرایشهاى مشترک انسان و حیوان را «غریزه» مى نامند. غریزه نوعى ویژگى درونى است که حیوان را در جهت ادامه زندگى و حفظ خود از خطرات هدایت مى کند و او را آماده مى سازد که در شرایط خاص به شیوه اى خاص عمل کند. حیوانات نسبت به گرایشات غریزى خود آگاهى حضورى دارند ولى نسبت به این آگاهى خود آگاه نیستند
گرایش درونی و ذاتی ارگانیسم های زنده به سمت رفتارهای مشخص است. غریزه به معنای علاقهها و مهارتها و معلوماتی است که موجود زنده بدون آموزش و از ابتدای تولّد به صورت بالقوّه یا بالفعل با خود دارد. الگوهای رفتاری غریزی از سرشت برمیخیزند و اکتسابی و آموختنی نیستند. رفتارهایی مانند نوع تغذیه و تولید مثل در حیوانات بدون تجربه قبلی و به طور خودکار و از پیش برنامهریزیشده اجرا میشود. این برنامهریزی از پیش تعیینشده غریزه است.
لاک پشت های دریایی که در کنار ساحل به دنیا میآیند از لحظه زایش خودبهخود به سمت نور (شب هنگام ماه یا خورشید در هنگام روز ) حرکت میکنند و زنبورهای عسل بدون آموزش قبلی همگی از طریق رقصهای خاصی پیام رد و بدل میکنند. لانهسازی و جنگطلبی و دیگر رفتارهای بسیاری از جانوران رفتارهایی غریزی است که برای بقا لازم بودهاست.
انسانیت انسان به فطرت گرایی و حق محوری او است. اگر انسان طبق غرایز (خشم و شهوت و ...) و خواسته های نفسانی عمل کند، حیوانی بیش نیست و نمی توان او را انسان نامید. انسان غربی موجودی مبتنی بر غرایز است و فطرت او نادیده گرفته شده است. به همین دلیل در نگاه غرب که انسان یک حیوان تلقی می شود.
فطرت حق طلب
شهید مرتضی آوینی در کتاب حکومت فرزانگان فطرت را تابع حق معرفی می کند.
کتاب حکومت فرزانگان نوشته شهید مرتضی آوینی
به نظر شهید آوینی، حقیrت یعنی انطباق با واقعیت خارجی. فطرت انسان بر این مبنا قرار دارد که آنچه را حق بیابد از آن تبعیت می کند و مادون آن را باطل می انگارد. فطرت انسان بر پذیرش حق و تبعیت از آن قرار دارد (کتاب حکومت فرزانگان شهید آوینی، ص 36).
فطرت انسان بر پذیرش حق و تبعیت از آن قرار دارد (کتاب حکومت فرزانگان شهید آوینی)