سایکولوژیست های بدکردار (1)
کسانی که فلسفه می خوانند با انگاره جدا کردن اثر از پدیدآورنده آشنا هستند. گفته می شود که زندگی شخصی فیلسوفان هیچ ارتباطی با آثار آنان ندارد. اکنون، دو نویسنده انگلیسی به نام نایجل راجرز و مل تامپسون، با انتشار کتابی به نام فیلسوفان بدکردار این انگاره را در هم ریخته اند. راجرز و تامپسون می گویند، فلسفه هر فیلسوف، نه تنها به زندگی او مربوط می شود، بلکه واکنشی به زندگی شخصی اوست، چنانکه نیچه می گوید: «هر فلسفه بزرگ اعتراف بنیانگذار آن و مجموعهای از افشاگریهای غیر داوطلبانه از خاطرات شخصی است».
منطقی است از فیلسوفان انتظار داشته باشیم که رفتار منطقیتر و موقرتری داشته باشند که نشان دهد آنها خود تا حدی به آنچه میگویند عمل میکنند. واژه «فیلسوف» به معنای دوستدار خرد است که به معنی این است که فیلسوف باید به صورت بی غرضانه به دنبال خیر و حقیقت باشد.
اما، راجرز و تامپسون با مطالعه 8 فیلسوف بزرگ و تاثیر گذار در تاریخ بشر، ژان ژاک روسو، آرتور شوپنهاور، فردریش نیچه، برتراند راسل، لودویگ ویتگنشتاین، مارتین هایدگر، ژان پل سارتر و میشل فوکو، نشان داده اند که زندگی فلسفی، جز در موارد خاص، نه تنها یک زندگی پرشکوه و درخشان نیست، بلکه می تواند گردابی باشد که فیلسوف و هر کسی که به او نزدیک است را در کام خود برد.
کتاب فیلسوفان بدکردار (Philosophers behaving badly)
این کتاب با کنکاشی در زندگی خصوصی و اجتماعی هشت فیلسوف برجسته، نشان می دهد که آنچه فیلسوفان به عنوان چهارچوب های ذهنی و نظری ارائه می کنند تا حدود زیادی واکنش به پیچیدگی های روانی و شخصیتی آن ها دارد.
کتاب فیلسوفان بدکردار (Philosophers behaving badly)
بنابراین، استدلال نایجل راجرز و مل تامپسون این است که نگاه ذات گرایانه به فلسفه و جدا کردن اثر از پدیدآورنده، کاری گمراه کننده است.
کتاب فیلسوفان بدکردار (Philosophers behaving badly)
این امر در مورد سایکولوژیست ها (یا به اصطلاح غلط روان شناسان!) هم صادق است و می توان نظریات آنها را بازتابی از زندگی آنها دانست.
همانند کتاب فیلسوفان بدکردار، میتوان کتاب مفصلی در مورد سایکولوژیستهای بدکردار تهیه کرد. در ادامه ویژگی های برخی از سایکولوژیست ها مطرح می شود.
اریک فروم (1980-1900): ملحد
فروم در فرانکفورت آلمان در یک خانواده یهودی سنت گرا به دنیا آمد. پدر او بازرگان، پدربزرگش خاخام و عموی مادرش محقق مشهور تلمود (نوشته هایی درباره قوانین و سنت های یهود) بود. فروم در کودکی به مطالعات مذهبی اش وفادار بود. شور معنوی عهد قدیم تأثیر عمیقی بر او داشت. او همچنین تحت تأثیر سنت عقل و خرد یهودی و دشواری های عضو یک گروه اقلیت بودن، قرار داشت.
فروم بعدا تمام پیوندهای خود را مذهب سازمان یافته را قطع کرد و خودش را عارف الحادی نامید.
(کتاب نظریه های شخصیت، دوان شولتز و سیدنی آلن شولتز، ص 192)
اریک فروم ابتدا ادیان را به ادیان خودکامه و انسانگرا تقسیم میکند و بعد از توضیح هریک به سراغ منشأ دین میرود و اشاره میکند که وجود دو نیاز عمده در انسانها، باعث پدید آمدن گرایش بشر به دین شدهاست، که عبارت اند از:
از طرف دیگر، ادیان دیکتاتور، چون احکام بیشتری دارند، این دو نیاز را بهتر و به خوبی تأمین میکنند؛ ولی ادیانِ انسانگرا گرچه به حق هستند، امّا در برابر ادیان دیکتاتور و خودکامه رونقی ندارند. در یککلام، فروم ابراز میدارد که دین خاستگاه اجتماعی دارد، زیرا دین به انسانها دید مشترک و حسّ تعلّق خاطر مشترک میدهد و هر اجتماعی به این دو عامل نیاز دارد؛ لذا دین در خدمت نیازهای جامعه است و برای تأمین بخشی از نیازهای انسان پدیدار شدهاست (شارما، رام نات، «فلسفه دین، حقایق و ابهامها»، ترجمه بیژن بهادوروند، کیهان فرهنگی، سال 11، شماره 4 تیر 1373)
رشته تحصیلی برخی از سایکولوژیست های بزرگ
بسیاری از سایکولوژیست های معروف (روان نشناسان)، رشته تحصیلی متفاوتی داشتند و سایکولوژی نخوانده اند. در ادامه رشته برخی از این سایکولوژیست ها آمده است:
زیگموند فروید: پزشکی (دانشگاه وین)
کارل یونگ: سایکایتری (به غلط روان پزشکی ترجمه شده است) (دانشگاه بازل)
آلفرد آدلر: پزشکی، چشم پزشکی (دانشگاه وین)
کارن هورنای: پزشکی (دانشگاه برلین)
اریک فروم: دکترای جامعه شناسی (دانشگاه هادلبرگ)
هنری موری: فوق لیسانس زیست شناسی، دکترای زیست شیمی (دانشگاه کمبریج)
ریموند کتل: لیسانس شیمی و فیزیک، دکترای سایکولوژی
کارل راجرز: کشاورزی، الهیات، دکترای سایکولوژی
جورج کلی: لیسانس فیزیک و ریاضیات، فوق لیسانس جامعهشناسی پرورشی، دکترای سایکولوژی
ژان پیاژه: دکترای علوم طبیعی (زیست شناسی و جانورشناسی)
اسکینر: لیسانس زبان انگلیسی، دکترای سایکولوژی (دانشگاه هاروارد)
اریک اریکسون: دیپلم
سایکولوژی؛ علم زیست شناختی
سیستم مشترک طبقه بندی دانشگاهی (JACS یا Joint Academic Coding System) معرفی کننده شاخههای علم در انگلیس است و توسط دو مرکز یوکاس (UCAS) و هِسا (HESA)، به عنوان دو بال اصلی رصد و کنترل وضعیت نظام آکادمیک انگلیس، ارائه میشود.
طبق این طبقه بندی، سایکولوژی در طبقه علوم زیستی (Biologic) و با کد C800 قرار می گیرد (کد C مربوط به علوم زیستشناختی است).
علوم بایولوژیک، علومی هستند تجربی (Emperical) و آزمایشگاه (Experimental) که به رفتارها و وضعیت زیستی جسم انسان میپردازن.
در واقع، سایکولوژی به عنوان شاخته ای از زیست شناسی، به بررسی روان نمی پردازد و ترجمه سایکولوژی به روان شناسی نادرست است و می توان آن را به عنوان خیانتی تلقی کرد که موجب گمراهی و انحطاط جامعه شده است
سایکولوژی؛ علم زیستشناختی (سیستم طبقه بندی علوم انگلیس)
سایکولوژی؛ مطالعه فرایندهای رفتاری و ذهنی که ممکن است شامل مطالعه مغز، حسها و مبانی زیستشناختی و فیزیکی رفتار شود
غرب مدرن معنویت را هم به عنوان ساینس تلقی می کند و آن را در ارتباط با خداوند نمی داند. برای نمونه، در دیالوگی از قسمت نخست سریال 12 میمون (12 Monkeys) کاترینا جونز به جیمز کول میگوید:
«اسپیریچوالیتی، فقط ساینس است. ما هنوز نفهمیدیم! - Spirituality is just science. we don’t understand yet.»
این دیالوگ، در سال 2043 گفته میشود! بشر جدید، همه چیز را در ساینس میبیند و حتی معتقد است که ساینس، همان معنویت و روحانیت است و قرار است در سالهای 2045 تا 2050، حتی مرگ را هم درمان کند!
فیلم 12 میمون
سایکولوژی؛ علم مادی و توصیفی
علوم مادی به بررسی چیستی ماده و توصیف آن (ماده شناسی) می پردازد و به ارزش ها بی توجه است.
سایکولوژی با مادی انگاری انسان و بی توجهی به بعد روحانی و ماورایی او، به بررسی رفتار او پرداخته و هست را می شناسد. گرچه این علم در این مسیر به موفقیت هایی دست یافته، ولی در مقابل عظمت وجود انسان دستاورد قابل توجهی نداشته و نخواهد داشت.
کلمات کلیدی: سایکولوژی، علم مادی، علوم مادی
سایکولوژی؛ علم تثلیثی
همانطور که تثلیث در مسیحیت نفوذ کرد و به عنوان دین سه خدایی تحریف شد، در علم سایکولوژی نیز تثلیث مطرح است. این تثلیث را می توان در نظریه فروید به عینه مشاهده کرد.
به نظر فروید شخصیت انسان از سه بخش زیر ساخته شده است:
1- اید یا نهاد (به تعبیری غریزه که مسئول لذت است و قوی ترین بخش شخصیت را شکل می دهد)
2- اگو یا من (که واقع بین است و مسئول تعادل بخشی بین اید و سوپرایگو است)
3-سوپرایگو یا من برتر (که به نوعی وجدان و حس برتر انسان است)
عدم اعتقاد به شخصیت واحد و یکپارچه در انسان باعث می شود سایکولوژی به عنوان یک علم تثلیثی مطرح باشد نه یک علم توحیدی. از علمی که مبتنی بر تثلیث و شرک بنا شده است نمی توان انتظار معرفت توحیدی داشت و معرفت آن نیز مبتنی بر شرک خواهد بود.
برخی از نظریات مبتنی بر تثلیث (سه تایی) در سایکولوژی عبارتند از:
مسیحیت | پدر (خدا) |
پسر (عیسی ع) |
روحالقدس (جبرائیل) |
نظر فروید در مورد شخصیت | اید (نهاد یا غریزه) |
ایگو (من) |
سوپرایگو (من برتر یا وجدان) |
نظر فروید در مورد ذهن | هشیار | نیمه هشیار | ناهشیار |
نظر یونگ | خود | ناهشیار شخصی | ناهشیار جمعی |
نظر اریک برن | کودک (من کودک) |
بالغ (من بالغ) |
والد (من والد) |
نظر هنری موری | نهاد | خود | فراخود |
چرا سایکولوژی علم غیردینی است؟
زیرا:
1- سایکولوژی دارای مبنای مادی و حسی و تجربی است و بر اساس معنای هستی و حقیقت شکل نگرفته است
2- در تعریف زندگی، مبتنی بر جهت گیری دنیوی بوده و زندگی اخروی و قیامت را نادیده می گیرد
3- انسان شناسی ناقص سایکولوژی مبتنی بر حس و تجربه و امور مادی است و انسان را حیوان تلقی می کند
4- به دنبال هست شناسی انسان است یعنی به انسان به عنوان آنچه هست می نگرد نه آنچه باید باشد، و هستی شناسی را نادیده می گیرد، یعنی برای انسان ظرفیت و قابلیت رشد و کمال غایی و حقیقی قائل نیست
5- به بهانه پژوهش علمی، حرمت شکنی کرده و کرامت انسان را مخدوش می کند
در واقع سایکولوژی در عمل رفتارشناسی مبتنی بر حس و تجربه است (نه روان شناسی) و تنها به دنبال شناخت وضعیت فعلی انسان است و به دنبال رشد و کمال حقیقی او نیست، چرا که انسان شناسی درستی ندارد و رابطه با خدا را نادیده می گیرد.
کلمات کلیدی: سایکولوژی علم غیردینی، رفتارشناسی، حیوان شناسی
چرا سایکولوژی روان شناسی نیست؟
سایکولوژی ...
- به دنبال شناخت ذهن و رفتار است نه روان و می توان آن را رفتارشناسی دانست
- مبنای مادی و حسی و تجربی دارد و از مبانی ارزشی و اعتقادی غفلت می کند
- به دلیل ماهیت رفتارشناسانه، آنچه را که هست بررسی و مطالعه می کند (هست شناسی به جای هستی شناسی)، نه آنچه را که باید باشد (بایدشناسی).
- علم بدون جهت و خنثی است (علم توصیفی) و غایت ارزشی (علم دستوری) ندارد
- حیطه آن محدود به دنیا است و زندگی را در چهارچوب آن تعریف می کند و به زندگی در آخرت بی توجه است
- در تعریف روان، قائل به توحید و انسجام و یکپارچگی روان نیست، در حالی که روان مبتنی بر توحید و یکپارچگی شکل می گیرد.
- منابع آن تجربه و آزمایش است و به وحی و نقل و عقل بی توجه است
- به دلیل انسان شناسی ناقص، بیشتر حیوان شناسی تلقی می شود
در ادامه برخی از کتاب هایی که در مورد روان شناسی حیوانات! نوشته شده است، معرفی می شود:
1- کتاب نحوه تفکر و احساس حیوانات؛ مقدمه ای بر سایکولوژی غیرانسان
How animals think and feel
an introduction to non_human psychology
2- کتاب سایکولوژی و رفتار حیوانات در باغ وحش و سیرک
The psychology and behavior of animals in zoos and circuses
3-کتاب سایکولوژی علم هوش، خصیصه ها و رفتار حیوانات از جمله انسان است
psychology is the science of the intellects, characters and behavior of animals including man
4-کتاب سایکولوژی حیواناتی که زنده بلعیده می شوند
The psychology of animals swalowed alive
5-کتاب سایکولوژی حیوانات در رابطه با روان شناسی انسان
the psycology of animals in relation to human psychology
6-کتاب مطالعات تطبیقی سایکولوژی مورچه ها و حیوانات رده بالاتر
comprative studies in the psychlogy of ants and higher animals
7- کتاب از داروین تا رفتارگرایی؛ سایکولوژی و ذهن های حیوانات
From Darwin to behaviourism
psycholgoy and the minds of animals
فطرت بنیان روان شناسی
فطرت به عنوان ماهیت اصلی روان انسان، دارای انسجام درونی و وحدت بوده و در درون خود دارای اجزاء مختلف است. در واقع، شناخت فطرت، ما را به شناخت روان انسان موفق می سازد.
فطرت دارای 4 بخش صدر، شغاف، قلب و فؤاد است. هر یک از این بخش ها دارای کارکردهای متفاوتی هستند. انسان به عنوان اشرف مخلوقات دارای 4 لایه فطرت بوده و فراتر از گیاه (دارای صدر)، حیوان (دارای صدر و شغاف)، جن (دارای صدر، شغاف و قلب) و ملک یا فرشته (دارای فؤاد) قرار دارد.
کتاب فطرت بنیان روانشناسی اسلامی، نوشته علی اصغر احمدی، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول 1362
کتاب فطرت در روانشناسی اسلامی در سه فصل نوشته شده است.
فهرست فصل ها:
فصل اول: گذری از روانشناسی کلاسیک به روانشناسی اسلامی
فصل دوم: تفاوتهای انسان و حیوان
فصل سوم: فطرت از دیدگاه روانشناسی اسلامی
در فصل اول روانشناسی به دو دسته کلاسیک و اسلامی تقسیم می شود.
روانشناسی کلاسیک دارای ویژگی های زیر است:
1- علمی (مشاهده ای و تجربی)
2- رفتاری
3- تکاملی (تطور داروین)
4- غربی (خویشتن گریزی یعنی فراموشی خود در رابطه با کل هستی و خداوند، دنیامحوری و مرگ گریزی، و انسان محوری)
ویژگی های روانشناسی اسلامی:
1- معرفتی بودن (در مورد هدف کلی روانشناسی که معرفت نفس و معرفت رب است)
2- جامعیت (دارای بعدی غیرمادی علاوه بر بعد مادی)
در فصل دوم تفاوت انسان و حیوان به سه دسته کلی تقسیم شده اند:
1- تفاوت های زیستی
2- تفاوت های فرهنگی (زبان، ...)
3- تفاوت های روانی (عاطفی، شناختی، رفتاری)
سایکولوژی؛ علم مادی، غیرالهی و غیرتوحید
سایکولوژی با تمرکز بر تجربه و آزمایش، امور غیرمادی را در نظر نمی گیرد و هدف خود را به عنوان یک علم (science) در رفاه (wellfare) انسان قرار می دهد. این مادی گرایی و نادیده گرفتن امور غیرمادی باعث کنار گذاشتن خدامحوری شده و تنها تفکر خودبنیاد بشر را محور قرار می دهد.
از طرف دیگر عدم باور به ماهیت یکپارچه و منسجم انسان، دست به تجزیه انسان زده و برای وجود او ابعاد مختلفی قائل است و وحدت وجود انسان را زیر سوال می برد. برای مثال، فروید انسان را واجد 3 بخش نهاد (Id)، من (ego) و من برتر (super-ego) می داند و برای نهاد نقش بنیادین قائل است. در واقع، این ترکیب، همانند تثلیث مسیحیت، قائل به سه گانگی در انسان است.
سایکولوژی یا نفسانیات شناسی
آنچه که امروز به عنوان به اصطلاح علم سایکولوژی (psychology) می نامند، ریشه در داستان پسوخه (سایکه) و کیوپید دارد.
Cupid and Psyche is a story originally from Metamorphoses (also called The Golden Ass), written in the 2nd century AD by Lucius Apuleius Madaurensis (or Platonicus).[2] It concerns the overcoming of obstacles to the love between Psyche (/?sa?ki?/, Greek: Ψυχ? [p?sy?.k????], "Soul" or "Breath of Life") and Cupid (Latin Cupido, "Desire") or Amor ("Love", Greek Eros ’′Ερως), and their ultimate union in a sacred marriage. Although the only extended narrative from antiquity is that of Apuleius, Eros and Psyche appear in Greek art as early as the 4th century BC. The story"s Neoplatonic elements and allusions to mystery religions accommodate multiple interpretations,[3] and it has been analyzed as an allegory and in light of folktale, Märchen or fairy tale, and myth.[4]
Since the rediscovery of Apuleius"s novel in the Renaissance, the reception of Cupid and Psyche in the classical tradition has been extensive. The story has been retold in poetry, drama, and opera, and depicted widely in painting, sculpture, and even wallpaper.[5] Psyche"s Roman name through direct translation is Anima
پسوخه و کوپیدو عشّاق اساطیری در جهان باستان که در اساطیر روم باستان بدین نام و در اساطیر یونان باستان با عنوان پسیخه و اروس شناخته میشدند. گرچه نخستین بار افسانه مربوط به این عشاق در سده? دوم میلادی توسط آپولیوس در کتاب الاغ طلایی روایت شدهاست، امّا قدمت این افسانه بدون شک به اعصار قبل از این دوران بازمیگردد. در این افسانه? بسیار زیبا و سرشار از سمبلها و نمادهای فلسفی، اروس یا کوپیدو (خدای عشق) که پسر آفرودیت یا ونوس است، شیفته? دختر زیبایی به نام پسوخه یا پسیخه میگردد و همه? شادیها و نعمتهای جهان، به جز لذت دیدار خویش را به او ارزانی میدارد، و با این کار، حسادت بی رحمانه? مادرش، آفرودیت را برمیانگیزد، امّا سرانجام با پادرمیانی زئوس یا ژوپیتر همه چیز در آسمانها، پایانی خوش مییابد و از ازدواج پسوخه و کوپیدو، شهوت زاده میگردد. (ویکیپدیا، دانشنامه? آزاد)
در واقع، سایکولوژی شناخت نفسانیات سایکه است (نفسانیات شناسی)
کلمات کلیدی: سایکولوژی، پسوخه و کیوپید، نفسانیات شناسی