زیگموند فروید
فروید تصویری خوشایند یا خوشبینانه در مورد انسان ندارد و هر شخص را زیرزمین تاریکی از تعارض میداند که پیوسته در حال نبرد است. انسانها با لحن بدبینانهای توصیف شدهاند، محکوم به مبارزه با نیروهای درونی هستند و تقریبا همیشه محکوم به باختن هستند. انسان فروید محکوم به اضطراب است و باید بیوقفه از خودش در برابر نیروهای نهاد که همیشه برای واژگون کردن او هوشیار هستند، دفاع کند. هدف نهایی و ضروری در زندگی کاهش تنش است. نهاد (غریزه) قدرتمندترین بخش شخصیت است و ساختاری ارثی دارد و مبنای آن فیزیولوژیکی است. فروید دیدگاهی جبرگرا داشت و معتقد بود تقریبا هر چیز که انجام میدهیم، فکر میکنیم و خواب میبینیم، توسط غرایز زندگی (میل به بقا با جستجوی آب و غذا و ...) و مرگ (میل ناهشیار به مردن، مثل میل به پرخاشگری)، نیروهای دست نیافتنی و نادیدنی درون انسان، از پیش تعیین شده اند. شخصیت بزرگسال توسط تعامل هایی که قبل از پنج سالگی صورت گرفتهاند تعیین میشود، یعنی زمانی که انسان کنترل کمی بر آن دارد. این تجربهها برای همیشه انسان را در چنگال خود نگه میدارد.
فروید (1963، ص 62-61) میگوید «من در انسانها به طور کلی، چیز کمی یافتهام که خوب باشد. بنابر تجربه من، اغلب آنها آشغالند»
فروید غرایز را عناصر اصلی شخصیت می دانست و آنها را نیروهای برانگیزانندهای می نامید که رفتار را سوق می دهند و جهت آن را تعیین می کنند. به اعتقاد وی هنگامی که یک نیاز مثل گرسنگی، در بدن برانگیخته میشود، حالتی از برانگیختگی فیزیولوژیکی یا انرژی را تولید میکند. ذهن این انرژی بدنی را به میل تبدیل میکند. این میل، یعنی بازنمایی ذهنی نیاز فیزیولوژیکی، همان نغریزیه یا نیروی سوقدهنده است که فرد را برای رفتار کردن به شیوهای که نیاز را برآورده سازد، برانگیخته میکند.
هنگامی که بدن در حالت نیاز است، فرد احساس تنش یا فشار را تجربه میکند. هدف غریزه، ارضا کردن نیاز و از این رو کم کردن تنش است.
به اعتقاد فروید ساختار شخصیت از سه قسمت نهاد (غریزه)، من و فرامن تشکیل شده است (تثلیث)
Psychoanalysises and Faith (1963)
شرایط مشاوره
مشاوره و مشورت کردن با دیگران زمانی مورد تأیید است که در مسیر درستی انجام گیرد و کلیات آن قابل قبول باشد. یعنی نمی توان در مسائلی که انحراف تلقی می شود، با دیگران مشورت کرد یا به دیگران مشورت داد.
آیه مشورت در قرآن به صورت زیر است:
وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَینَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ (شوری/38)
و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده
و نماز را برپا میدارند
و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست
و از آنچه به آنها روزی دادهایم انفاق میکنند،
یعنی مشورت را در چهارچوب پذیرش خداوند و انجام عمل صالح می پذیرد. اگر این چهارچوب رعایت نشود، مشاوره قابل قبول نخواهد بود. یعنی نمی توان به کسانی که به دلیل انحراف و خیانت و عمل فاسد دچار مشکلات عدیده شده اند، مشاوره داد و به آنها کمک کرد تا عذاب وجدان خود را حل کرده و در مسیر اعمال فاسد پیش بروند و به انحراف خود ادامه دهند.
بر این اساس می توان گفت برخی از شرایط مشاوره عبارتند از:
1- پذیرش روابط چهارگانه، به خصوص پذیرش خداوند (حق طلبی)
2- حرکت در مسیر انجام اعمال صالح و دوری از اعمال فاسد
3- پذیرش مالکیت درجه دو (یعنی خدا را مالک واقعی دانستن و مالکیت خود را از او و در طول مالکیت او دانستن) و انفاق کردن و به دیگران کمک کردن