سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که بى محابا به مردمان آن گوید که نخواهند ، در باره‏اش آن گویند که ندانند . [نهج البلاغه]
روان شناسی یا فطرت شناسی؛سایکولوژی خوانده پشیمان

روانشناسان سعی دارند که مشخص کنند “احساسات مذهبی” چگونه وجودی است . بعضی آنرا مربوط به حس تعلق و وابستگی آدمی می دانند ، پاره ای دیگر آنرا منشعب از ترس دانسته و دیگران مربوط به غریزه جنسی می دانند و کسانی هستند که آنرا نتیجه احساسی که انسان از بی نهایت در خود دارد ، می دانند. 


فروید ، سردمدار رویکرد روان تحلیل گری ، دین را پندار یا “توهم” تلقی می کند . او بر آنست که دین از ترسهای اولیه نیاز به حمایت بشر نشات گرفته است ، تصور خدا همانا فرافکنی روح در آینه جهان کودک و آرزوهای ناخوداگاه او درباره ی قدرت مطلق و حمایت شدن و کوششی برای کنترل خشونت نامشخص جهان از طریق شخصیت بخشیدن به آن به عنوان خدای پدر وار است ( الیاده ، ترجمه خرمشاهی ، 1375 ) . اظهارات فروید درباره دین ، تاثیر بسزائی نه تنها بر روانشناسی ، بلکه بر کل فرهنگ غرب داشته است . او همچنین اظهار داشت، بنظر می رسد شکل گیری دین ، بر سرکوب پاره ای از انگیزه های غریزی و چشم پوشی و انکار آنها مبتنی است . و نتیجه می گیرد که دین را می توان به عنوان یک نوروز وسواس گونه  همگانی در نظر گرفت.

سایر روان تحلیل گران نیز تحت تاثیر فروید ، تمام گرایشهای مذهبی را نشانه های انحراف از سلامت می دانستند . روانشناسان انسانی نگر نیز معتقدند که هر انسانی تعیین کننده رفتار خویشتن است . در نتیجه ، رفتارها بطور مستقیم و بدون واسطه ایجاد می شوند و تمایل به پیشرفت ، در اثر اعتماد درونی به رشد و کمال بوجود می آید . انسان نگری نسبت به روان تحلیل گری رقابت بیشتری با مذهب و معنویت داشته است . مفاهیمی که آنها بکار برده اند موازی مفاهیمی است که مذاهب بزرگ با آنها سرو کار داشته اند . اما هرگز تمایلی نداشته اند که به تعالی به عنوان نکته ای فراتر از سطح هشیاری توجه کنند .

ظهور رفتار گرایی ، در افزایش دقت و عینییت در تجزیه و تحلیلهای آماری و کمی در علوم انسانی به طور کلی و در روانشناسی دین بطور خاص ، بی تاثیر نبوده است . درشرایطی که اغلب تحقیقات در انعکاس های شرطی با بی توجهی به دین و کنار گذاردن آن انجام می گرفت،  واتسون صبغه ای به این شیوه از روان شناسی عینی داد که آشکارا با گرایشهای معنوی و روحانی مخالف بود . این صبغه تا به امروز هم ادامه دارد و نمایان تر از همه اسکینر با روش رفتار نگرانه نوینش ، از ارزشهای دینی ، به عنوان عوامل تغییر و تحول روانی و نیز در کوشش او و سایر رفتار گرایان در تحویل همه انواع آگاهی دینی ، به صورت پدیدارهای ثانوی حاصل از اوضاع و احوال محیط،  جلوه گر است.

  

در میان روانشناسان رفتاری – شناختی که زیر گروهی از رفتارگراها به حسا ب می آیند، نیز مخالفت با مذهب و معنویت به چشم می خورد . از نظر آنها ” شناخت ها” بهترین تعیین کننده های رفتار هستند . آنها به طور خاص ، اختلال های تفکر را مسئول مشکلات عاطفی می دانند و بر این باورند که مشکلات زندگی از عقاید غیر منطقی ، درباره خود و جهان ناشی می گردند . به دنبال مخالفت الیس ، بنیانگذار درمان عقلانی عاطفی با مذهب ، بسیاری از رواندرمانگران شناختی معتقدند که هر گونه باور مذهبی ، غیر منطقی و ناپخته است . برای الیس و پیروانش دیدگاه قالبی بر انکار وجود خدا راه رسیدن به کمال مطلوب سلامت و خوب بودن است ( جینا ، 1995 ، به نقل از جان بزرگی ، 1378)

نظر پیاژه  به عنوان یکی از نظریه پردازان شناختی در مورد دین ، تحت تأثیر مشاهدات و بررسی های او در جامعه مسیحیت اروپایی آن زمان که موجب مخالفت کلیسا با علم و علم گرایی شده بود ، قرار گرفته و ادعا می کند که دگما یا احکام وسیله ای برای تسلط کلیسا بر انسان هاست . به عقیده او کلیسا با “خود میان بینی” عقاید و آموزش های دینی را بر اساس طرح های خود خواهانه خود تعبیر و تفسیر می کند . در نهایت پیاژه با عدم پذیرش نمادهای دینی مطرح در آن زمان ، آرزوی داشتن کلیسای جهانی بر اساس ایمان مشترک را که انسانها در آن بتوانند ، بیش از یک نماد برای بیان عقاید دین خود داشته باشند ؛ کلیسایی که دیگر کلیسا نخواهد بود ، بلکه مجمعی خواهد بود از انسانها که در ایمان به مسیح مشترکند. 


سه رویکرد اصلی روانشناسی ، یعنی روان تحلیل گری ، رفتارگرایی و انسانگرایی به مخالفت با مذهب پرداختند ، که بیشتر ریشه در عقاید فروید دارد . اما چهره های برجسته ای مانند یونگ  ، جیمز  ، آلپورت  و فروم  حاضر نشده اند افکار فروید را بپذیرند و بنابراین به بحث هایی در زمینه مذهب و رابطه آن با تحول شخصیت و سلامت روان پرداخته اند .

یونگ بعد از فروید ، شیوه ای متفاوت برگزید و کمک شایانی به درک رابطه بین مذهب و رواندرمانگری به عمل آورد . و مفهوم ناهشیار شخصی فروید را که در بر گیرنده تجارب اولیه سرکوب شده است ، گسترش داد و با تأکید بر سرکوب تجارب اولیه ، نا هشیار جمعی را نیز بر آن افزود . در ناهشیار جمعی ، اندیشه های جهانی ، که دارای ترکیب هیجانی زیادی هستند ، وجود دارند و بنابر این ، تحریک آنها موجب ایجاد هیجان های قوی در فرد می شود . این اندیشه ها که کهن الگو نامیده می شوند ، اغلب به شکل نمادهای مذهبی در فرهنگ های مختلف بیان شده اند.
یونگ همبستگی ای را که روانکاوی کلاسیک بین دین و توهم قائل بود ، رد می کرد . موضع یونگ در باب ” توهم ” در برداشت او از “واقعیت روانی” جلوه گر است . یونگ می گوید که همه فرآورد های روحی ، از جمله ، رویا و توهمات ، “امر واقع” یا واقعیت هستند . و باید آنها را به این چشم نگاه کرد که همان ریشه و بنیاد را در واقعیت دارند که سایر امور واقع ، از جمله واقعیت های فیزیکی.


اریک فروم ، دین را نیاز به پرستش و خدا را جلوه ای از نیاز انسان به کمال و گریز از حالت دو گانگی و رسیدن به وحدت و تعادل می داند . فروم معتقد است با ایمان زیستن، به معنی ثمر بخش زندگی کردن است . به نظر او ایمان دین مدار ، سازنده و زایاست ، یعنی خاصیت باروری دارد . فروم در کتاب روانکاوی و دین اشاره می کند به اینکه نیاز به نظام جهت گیری و اعتقادی جزء ذات آدمی است و هیچ کس را نمی توان یافت که فاقد این نیاز باشد ( رمضانی ، 1379)


آلپورت ( 1968 ) ، که به عنوان پدر روانشناسی شخصیت شناخته شده است ، درباره اهمیت دین برای روان انسان موافق بود . از جمله مطالب بسیار مهمی که آلپورت به آن اشاره می کند ، این است که میل و گرایش دینی یک عامل مستقل و خود مختار در شخصیت انسان بوده و تمام اجزاء دیگر شخصیت را در یک سیستم واحد کلی وحدت می بخشد . او در بررسی شخصیت انسان متوجه شد که کل زندگی انسان یک وابستگی به ایمان دارد . او همچنین تلاش کرد تا روش هایی برای سنجش ارزش های دینی ابداع کند.


آدلر معتقد بود که ما تلاش داریم احساس حقارت خود را جبران کنیم . ریشه احساس حقارت اغلب فقدان قدرت است . یک روشی که مذهب وارد این تصویر می شود ، از طریق عقاید ما درباره خداست . روشی که از این طریق ، تمایل به کمال و برتری داریم . برای مثال در خیلی از مذاهب خدا کامل و قادر مطلق تصور شده و فرامینی هم که به مردم داده می شود کامل تلقی می شود . اگر ما به اندازه کافی به کمال برسیم ، شبیه خدا ، خواهیم شد و از طریق این همانند سازی با خداوند نقایص و احساس حقارت خود را جبران می کنیم . آدلر معتقد است ، اعتقاد درباره خدا مهم است ، زیرا در هدف ها و جهت گیری ها و تعاملات اجتماعی بروز خواهد کرد.


ویلیام جیمز معتقد است که مذهب   عبارتست از تأثیرات و احساسات و رویدادهایی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه بستگی ها روی می دهد . مذهب هم مانند عشق ، غضب ، امید ، آرزو و حسد ، مانند سایر عواطف و تحریکات درونی به زندگی چنان درخشندگی سحر انگیزی می دهد که به هیچ وجه نمی توان آنرا بیان و وصف کرد ، مگر در برخورد با آنها ، هر کس که آن را دارد و هر کس که از آن بی بهره است ، نمی تواند به زور به خود ببندد . البته ویلیام جیمز روی آوردن به مذهب را امری تنها احساسی و از روی عواطف نمی داند ، بلکه معتقد است که زمانی ایمان و اعتقاد مذهبی در قلب افراد ریشه دارد و عمیق می شود که همراه با معرفت باشد و از این روست که مذهبی های سرشار از معرفت به کوچکترین معتقدات خود دلبستگی شدید و عمیق دارند . 



 

مازلو سلسله مراتب نیاز ها را مطرح کرد : نیازهایی که از پایین ترین سطح ، یعنی نیازهای فیزیولوژیک به نیاز به عشق ، تعلق ، حرمت و خود شکوفایی می رسید . مازلو ادعا کرد که افراد مذهبی بیش از سایرین به خود شکوفایی رسیده اند . افراد مذهبی احتمالاً بیشتر تجربه های اوج داشته اند ؛ تجربه هایی که طی آن افراد احساس جذبه و یگانگی با جهان پیدا می کنند ( نیلسن ، 1998 ؛ به نقل از شلمزاری 1381 ) .


همانگونه که مشاهده می شود برخی از روان شناسان دین را امری ذهنی و توهمی می دانند و برخی که قائل به دین هستند آن را امری فردی و شخصی تلقی کرده و جایگاهی برای پیامبران  و احکام دینی قائل نیستند. نکته قابل توجه اینکه برخی منکران دین، تنها با توجه دین خود (مسیحیت) به قضاوت در مورد کلیت دین پرداخته اند و به دنبال مطالعه سایر شریعت ها نپرداخته و با یک نگاه تک بعدی آن را بررسی کرده اند.



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 96/3/14:: 6:44 عصر     |     () نظر

ترویج همجنس گرایی توسط فروید

فروید همجنس گرایی را بیماری روانی تلقی نکرد.
در سه رساله در زمینه نظریات تمایلات جنسی فروید نوشت:
همجنس گرایی در افرادی مشاهده می شود که انحراف جدی دیگری از بهنجاری  نشان نمی دهند
کارایی آنها تأثر نپذیرفته است و در واقع، با رشد هوشی و فهرنگ اخلاقی بالا مشخص هستند.
فروید در نامه ای به یک مادر آمریکایی نوشت:
مطمئناً همجنس گرایی مزیتی ندارد
اما چیزی که مایه شرم باشد نیست
نه فساد است، نه انحطاط نمی توان آن را بیماری شمرد
ما آن را نوعی از اعمال جنسی تلقی می کنیم
که در نتیجه وقفه ای خاص در رشد جنسی پدید آمده است


خلاصه روانپزشکی کاپلان سادوک جلد2، صفحه 323

فروید مروج همجنس گرایی

 



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 96/3/10:: 5:11 عصر     |     () نظر

ترویج استمناء توسط روان شناسی مدرن

تحریم های اخلاقی علیه استمناء موجب به وجود آمدن افسانه هایی
 مانند پیدایش بیماری روانی یا کاهش توانایی جنسی
در نتیجه این عمل گردید است.
قرائن علمی برای تأیید این ادعاها در دست نیست.
استمناء وقتی یک علامت سایکوپاتولوژیک (بیماری روانی) است
که به صورت وسواس گونه
و وراء کنترل عمدی شخص درآید
در چنین حالتی علامتی از یک اختلال هیجانی است،
نه به دلیل جنسی بودن آن بلکه به علت خاصیت جبری آن
استمناء تقریباً یک وجه جهانگیر و غیرقابل اجتناب
رشد روانی - جنسی است و در بسیاری از موارد انطباقی است!


خلاصه روانپزشکی 2، کاپلان- سادوک، صفحه232

 

روان شناسی مدرن و استمناء



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 96/3/10:: 5:7 عصر     |     () نظر

رواج همجنس گرایی توسط روان شناسی مدرن

در سال 1973 همجنس گرایی به عنوان یک طبقه تشخیصی
 توسط انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) کنار گذاشته شد
و در 1980 از راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی حذف شد.
در ICD-10 گفته شده است گرایش جنسی به تنهایی اختلال تلقی نمی شود.
این تغییر حاصل این دیدگاه بود که همجنس گرایی
 یک سبک زندگی دیگر است تا یک اختلال بیمارگونه
و کم و بیش به عنوان یک واریانت تمایلات جنسی انسان روی می دهد.

خلاصه روانپزشکی کاپلان سادوک جلد2، صفحه 322

 

 

روان شناسی مدرن و ترویج همجنس گرایی

 



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 96/3/10:: 5:4 عصر     |     () نظر

روان
روان در لغت به معنی جاری و رونده و پویا بودن است
معادل عربی روان «روح» است


روح
روح در لغت به معنی روان و رونده است
راح: رفت


اسپیریت (spirit)
اسپیریت معادل روح عربی و روان فارسی آمده است


soul
واژه سول معادل روح عربی یا جان آمده است


جان
این واژه فارسی معادل نفس عربی آمده است
جان یعنی زندگی و حیات
جان یا نفس فانی و نابود شدنی است،ولی روان یا ماندگار است
کلمه جان از ریشه پهلوی (فارسی) است


نفس
نفس عربی معادل جان فارسی و به معنی زنده بودن است


مراتب نفس
نفس عربی(معادل جان در فارسی)به شکل های زیروجوددارد:


نقس اماره
نقس مزینه
نقس مسوله
نقس لوامه
نقس ملهمه
نقس مطمئنه
نقس راضیه
نقس مرضیه
نقس صافیه

 

  • نفس امّاره (امر کننده به بدی: بَدفَرما) در آیه 53 از سوره یوسف به این نفس اشاره شده‌است. نفس اماره انسان را بسوی کارهای زشت هدایت می‌کند.
  • نفس لَوّامه (سرزنشگر): در آیه 2 سوره قیامت به این نفس اشاره شده‌است. این نفس انسان را بخاطر اعمال زشتی که مرتکب می‌شود، سرزنش می‌کند. از این نفس به وجدان تعبیر شده‌است. بر اثر تکرار کردارهای زشت و گناهان، این نفس کارکرد خود را از دست می‌دهد.
  • نفس مُلهَمه (الهام‌گیرنده): در آیه 7 و 8 سوره شمس این نفس اشاره شده‌است. این نفس، موجب نوعی پیوند میان انسان و عالم غیب است و از عالم غیب به آن الهام می‌شود.
  • نفس مُطمَئنّه (روان بی‌گمان): در آیه 27 سوره فجر به این نفس اشاره شده‌است. این نفس متصل به خدا است و به واسطه این پیوند، دارای اطمینان است. کسی که این نفس در او بیدار می‌شود، راه و روش خود را می‌یابد و به دنبال یقین حرکت می‌کند.
  • نفس راضیه (خرسند): در این مرحله، جان فرد از آن‌چه بر او می‌گذرد خرسند است.
  • نفس مَرضیه (خرسندی‌یافته): جانی که خدا از او خرسند است.
  • نفس صافیه (پالوده): جانی که به کمال رسیده‌است.


نفس درهرلحظه دریکی از این حالات قرار دارد. حالت نفس را می تواند به کلیدهای ضبط صوت های قدیمی دانست که در هر لحظه فقط یکی از کلیدها فعال بودند.






نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 96/3/8:: 11:21 صبح     |     () نظر

روان شناسی و معرفت توحیدی


وقتی فهم ما مبتنی بر تفکیک حق و باطل، خیر و شر، حُسن و قبح و ... شکل بگیرد که در آن زدن باطل و شر و قبح و ... و اقامه حق و حسن و قبح مطرح باشد، معرفت توحیدی محقق می شود. در واقع، معرفتی که مبتنی بر گزاره حق شکل بگیرد و باطل در آن جایگاهی ندارد و کنار زده شده است، معرفت یگانه و توحیدی است.

حق هنگامی اقامه می شود که هر چیز در جای خود قرار داشته باشد. قرآن حکیم یکی از مهمترین ملاک های حق هستند و می تواند مصادیق را مشخص نماید. ملاک دیگر حق، عقل است که مانند چراغی مسیر حرکت را روشن می کند.


حق و باطل (انواع ایمان)


حکم قرآن به عنوان جعلی است که توسط خداوند مقرر شده و عین حق است و آنچه که ما ورای قرآن تصور کنیم که با آن متفاوت و در تناقض باشد جعل ما است و باطل محسوب می شود.


قرآن

پس می توان گفت جعل خداوند در مورد امور غیرمادی حق است و جعل ما که متفاوت با قرآن است باطل. در حوزه معرفت، پذیرش حق و زدن باطل یا باطل ها توحید یا یگانگی نامیده می ش

در مورد مسائل مادی یا خلق، اجبار مطرح است و اختیاری برای انسان وجود ندارد که انتخاب کند و چیزی جعل کند. مثلا خوردن اسید یا سقوط از ارتفاع زیاد باعث مرگ انسان می شود و در آن انتخابی وجود ندارد. 


خلق و جعل

البته در مسائل غیرمادی و معرفتی نیز انتخاب نادرست باعث انحطاط و نابودی انسان می شود، ولی بعضاً اثرات آن بلندمدت است و به نوعی احساس انتخاب وجود دارد؛ انتخابی که نسبی است نه مطلق و کامل، زیرا فرد نتیجه انتخاب خود را با همه وجود خواهد دید.


در مجموع می توان گفت در مورد مسائل مادی خلق مطرح است که جبری است، ولی در مورد مسائل غیرمادی (معنوی) جعل موضوعیت دارد و به نوعی انتخاب وجود دارد. در حوزه جعل حق و باطل مطرح می شود. در اینجا توحید به معنی زدودن همه باطل ها و پذیرش حق است.



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 96/3/8:: 12:56 صبح     |     () نظر

روان شناسان بی دین (خداناباور)

ملاک دینی بودن علم روان شناسی به عنوان یکی از علوم انسانی بنا کردن پایه های این علم بر روی اصول دین (یعنی توحید، نبوت و معاد) است. اگر در روان شناسی همانند سایر علوم انسانی از اصول دین چشم پوشی شود و علاوه بر این در تعریف انسان یعنی انسان شناسی ارائه شده، ارتباط انسان با خداوند لحاظ نشود و تنها  ارتباط انسان با خودش و دیگران مدنظر قرار گیرد، علم دینی حاصل نخواهد شد.

 

اصول اعتقادی دین 

اصول اعتقادی دین (توحید، نبوت، معاد)


بر این اساس می توان گفت علم روان شناسی کنونی که مبتنی بر اصول دین و مخلوق و بنده دانستن انسان شکل نگرفته است و صرفا به چیستی انسان و توصیف او می پردازد و جایگاه او را در ارتباط با خداوند نادیده می گیرد، علم دینی نیست و یک علم غیرالهی و غیرتوحیدی است که تنها بعد مادی انسان را در نظر می گیرد.



علوم انسانی غربی مادی، غیرالهی و غیرتوحیدی هستند و پذیرش آنها نتیجه ای جز انحطاط و نابودی نخواهد داشت.

در ادامه فهرستی از روان شناسان بی دین و خداناباور (به نقل از ویکی پدیا) آمده است:

لوگوی سایکولوژی و نشان شیطان پرستی

شباهت لوگوی سایکولوژی به نشان شیطان پرستان

سایکولوژیست های بی دین (خداناباور)

نام برخی از سایکولوژیست ها (به اصطلاح روان شناسان!) خداناباور (ملحد)



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 96/3/8:: 12:2 صبح     |     () نظر