سایکولوژیست های بدکردار: ویلهلم رایش
ویلهلم رایش Wilhelm Reich (1957-1897) پزشک، روان پزشک و روانکاو اتریشی آمریکایی، از زمینهسازان انقلاب جنسی در غرب به شمار میرود. نوشتههای او که بعضی از آنها را بارها تغییر داده بود، سویههایی میانرشتهای دارند. آثار او میان روانکاوی، جامعهشناسی و زیستشناسی سیر میکنند. او فرزند زمینداری یهودی بود و با تربیتی سخت پرورش یافت. در سن 13 سالگی رابطه مخفیانه مادرش را با معلم سرخانهای برای پدر فاش کرد؛ موضوعی که کمی بعد باعث خودکشی مادر، ضربه روانی پدر و عذاب وجدان طولانی او شد.
نوجوانی رایش با آغاز فروپاشی امپراتوری اتریش و جنگ جهانی اول در سال 1914 همزمان بود. او پس از بازگشت از خدمت داوطلبانه در جبهه جنگ، نخست به تحصیل در رشته حقوق پرداخت، اما از سال 1918 تحصیل در رشته پزشکی را در وضع ناآرام شهر وین آغاز کرد و بعد به حلقه شاگردان زیگموند فروید راه یافت. او به پژوهش علمی درباره جنسیت و سه رساله درباره نظریه جنسیت از فروید بسیار علاقه داشت. فقر، درگیریهای خیابانی و غارت خانهها بخشی از زندگی روزمره آن سالها در وین بودند. رایش به زودی به این نتیجه رسید که بایست بزهکاری و اقدامهای ضد اجتماعی را نه به عنوان جنایت، بلکه بیماریهایی بنگرد که قابل پیشگیری و درمان هستند.
ویلهلم رایش
وی بحث انگیزترین پیروان فروید و انسانی با استعداد بود که در اواخر عمر به روان پریشی دچار شد. وی فرضیات اولیه فروید را درباره سرکوبی غریزه جنسی پذیرفته و بسط داد. نظراتی که خود فروید در سالهای بعد از آنها دست کشید. به نظر وی مشکلات شخصیتی و روان نژندی، ناشی از عدم ارضای جنسی طبیعی است. به علت آنکه علائم روان نژندی قادر به تخلیه کامل انرژی جنسی نیستند، انرژی جمع شده در وجود فرد به عنوان تنش بدنی ظاهر می شود.
رایش باور داشت که انرژی جنسی می تواند به اضطراب بدل شده یا به شکل سادیسم و ستیزه جویی ظاهر شود. تخلیه کامل انرژی جنسی برای وی در درگیر شدن کامل فرد با فردی دیگر و آزادی تنش و فشار درونی معنی می شود.
همسر اول وی چنین می گفت که او دنیا را سیاه و سفید می دید. آدمها یا با او بودند و یا بر علیه او. بارها با لباس کوهنوردی و در حالی که کوله پشتی پر از لوازم پزشکی به دوش داشت در تظاهرات خیابانی حزب کمونیست در وین و برلین شرکت کرد و خطر درگیری با پلیس و دستگیری را به جان خرید. روحیه فرد گرایانه و افکاری که هر روز بیش از پیش حالتی عجیب و غریب تر به خود می گرفت، رفته رفته او را تنها و تنهاتر کرد.
در دهه 1960 که جوانان شورشی تمام هنجارها و ارزشهای جامعه سنتزده را به چالش گرفتند، آثار ویلهلم رایش به مهمترین منبع الهام آنها بدل شد. نظریات او هم به "انقلاب جنسی" یاری رساند و هم در شکستن قیدوبندهای تربیتی، به ویژه در پیشرفت جنبش رهایی زنان (فمینیسم) مؤثر افتاد.
او در طولِ سال 1933، که مصادف با پیروزی نازیسم است، دو کتاب منتشر میکند : روانکاویِ مَنِشی [ تحلیلِ خصائل] و روانشناسیِ تودهای فاشیسم . از حزب کمونیست طرد میشود، و در ماه اوتِ 1934 از انجمنِ روانکاویِ بینالمللی نیز اخراج میگردد. در زمانی که نازیها کتابها و بروشورهایش را آتش میزنند و دوستانش را میکُشند، وی در دانمارک پناهنده میشود، اما این کشور او را عنصر نامطلوب میداند،؛ پس از گذرِ کوتاهی در انگلستان، که در آنجا با مالینوفسکی دوست میشود، کسی که وی بعدها از نظراتِ او در ارائهی تحلیلاش در کتاب فورانِ اخلاقِ جنسی (1935) استفاده میکند، مدتی مقیمِ مالمو در سوئد میشود. اما پس از آنکه سوئد هم از اسکان دادن به او سر باز میزند به اسلو میرود؛ آنجا در 1938 مؤسسهی پژوهشهای زیستشناختیِ اقتصادِ جنسی را بنیان مینهد، کارزارِ بهتانهایی که مطبوعات نروژ علیه او به راه میاندازند مجبورش میکند در 1939 به آمریکا مهاجرت کند. سرزندگیِ خارقالعادهی ویلهلم رایشاز این تبعیدها و آزارها آسیبی نمیبیند؛ و با همسر سومِ خود، ایلسه اولندورف زندگیِ جدیدی را آغاز میکند.
در ملاقاتی که با اینشتین داشت نتوانست نظر او را جلب کند و از سوی اینشتین به عنوان فردی ذهن گرا که افکاری سطحی و بی مایه دارد توصیف شد.
اخراج از حزب کمونیست و انجمن بین المللی روانکاوی و جدایی همسر و فرزندانش ضربات تحمل ناپذیری بودند که او را کمی از قبل از جنگ دوم جهانی به آمریکا کشاند.
کتاب قتل مسیح (1953) The Murder of Christ او تعبیری جسورانه است از مسیح به عنوان یک انسان، همچون جسمیتیابیِ عشقِ تناسلی[ ژنیتال] در حالتِ سرشارِ آن.
کتاب قتل مسیح ویلهلم رایش
کتاب قتل مسیح ویلهلم رایش
خصومتِ روبه افرایشِ پزشکان، روانشناسان و روانکاوانِ آمریکایی و کارزارِ تحقیر و تمسخر علیه رایش در نشریهی Harpers’s Magazine در آوریل 1947، باعث میشود که ادارهی خوراک و دارو Food and Drug Administration خواهان یک تحقیقِ قضایی شود؛ رایش در مارس 1957 با اتهام فریب مردم به محاکمه کشیده شد و به دو سال زندان محکوم شد. او تا آخرین لحظه محکومیت خود را به توطئه کمونیست ها نسبت می داد.
ویلهلم رایش در زندان
مراجعِ قدرت اسباب و دستگاههای بسیار مهم رایش را ضبط میکنند و کتابها و آثار منتشرشدهی او را در دو نوبت در آتش میسوزانند.
ویلهلم رایش که زندانی شده بود، در 3 نوامبر 1957 در ندامتگاهِ Lewisburg احتمالاً بر اثر یک سکتهی قلبی میمیرد. بعدها همهی اموالِ رایش در اختیار بنیادی به نام Wilhelm reich Infant Trust Fund قرار میگیرد که دفاع و ترویج آثار او را برعهده دارد.
کلمات کلیدی: ویلهلم رایش، فروید، غریزه جنسی، سایکولوژیست، پزشک