سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مال خود را در راه حقوق [دوستان] ببخش و ازآن، به دوستت برسان که بخشش به آزاده، سزاوارتر است . [امام علی علیه السلام]
روان شناسی یا فطرت شناسی؛سایکولوژی خوانده پشیمان


کارل یونگ (1961-1875): هیولای غیراجتماعی آلوده به تفکر خودکشی، زناو بی‌ایمانی

یونگ در سوئیس و در خانواده ای که 9 کشیش (پدر و 8 عمویش) بود، متولد شد و در همان سالهای نخستن زندگی با مذهب و ادبیات یونان و روم باستان آشنا شد. او به پدرش نزدیک بود ولی وی را ضعیف و ناتوان می دانست. یونگ که به مادرش بدگمان و از پدرش ناامید شده بود، احساس می کرد که از دنیای بیرونی، دنیای واقعیت هشیار بریده شده است. او به عنوان گریز، به درون، به ناهشیار یعنی دنیای رؤیاها، پنداره‌ها و خیال‌پردازی‌ها پناه برد که احساس امنیت بیشتری در آن می‌کرد.


کارل یونگ

کارل یونگ

 

یونگ هنگام کودکی عمداً از کودکان دیگر دوری می‌کرد. یکی از معدود آشنایان وی از آن دوران، یونگ را به صورت هیولایی غیراجتماعی به خاطر می‌آورد (وِر، 1987، ص 29). تنهایی یونگ در نظریه وی منعکس شده است، به طوری که به جای روابط با دیگران، بر رشد درونی فرد تمرکز دارد.

 

کارل یونگ

یونگ در 38 سالگی دچار رویداد روان‌رنجور سختی شد که 3 سال ادامه داشت. وی معتقد بود در خطر از دست دادن تماس با واقعیت قرار داشت و آنچنان اندوهگین بود که از تدریس در دانشگاه زوریخ کناره‌گیری کرد. گاهی اوقات او فکر اقدام به خودکشی را در سر می‌پرواند. او کنار تخت خود تپانچه‌ای گذاشته بود تا اگر احساس کرد به جایی رسیده است که بازگشتی در آن نیست، از آن استفاده کند (نول، 1994، 207)

(کتاب نظریه های شخصیت، دوان شولتز و سیدنی آلن شولتز، ص 104 و 106)


یونگ با برخی از بیماران خود رابطه داشت (فیلم یک روش خطرناک A Dangerous Method 2011).

 یونگ نیز با یک زن جوان رابطه جنسی داشت، رابطه ای که از همسرش مخفی نماند. یونگ به موری توصیه کرد که او نیز همین کار را بکند و موری در مدت 40 سال بعدی این کار را انجام داد! (به نقل از کتاب نظریه های شخصیت شولتز)


وی معتقد بود خدا را می شناسد و نیازی به ایمان داشتن به خدا نیست! (I know God, I don"t need to believe in God)


فیلم یک روش خطرناک (یونگ) A Dangerous Method 2011

فیلم یک روش خطرناک (یونگ)A Dangerous Method 2011




نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 98/3/10:: 3:32 عصر     |     () نظر