سایکولوژیست های بدکردار (6): زیگموند فروید (منکر خدا و ملحد، تأیید همجنس بازی و زمینه ساز ابتذال جنسی، خودکشی)
زیگموند فروید (1939-1856) پزشک و عصبشناس اتریشی است که پدر علم روانکاوی شناخته میشود. وی یکی از 10 دانشمند بزرگ قرن 20 که بسیاری از نظریههایش امروزه تأیید و البته رد هم شدهاند. بر طبق دیدگاه فروید، تصور بشر از خدا، از یک پندار ریشه دار در یک نیاز کودکانه در جهت جایگزینی مقام پدری نشأت گرفته و هم از این روست که مذهب (که در اوان شکلگیری تمدن به مهار انگیزههای خشونتآمیز کمک میکردهاست)، هماکنون میتواند جای خود را به منطق و دانش بدهد.
فروید و سگ هایش
فروید او هنر، شعر و باورهای دینی را ناشی از سرکوب و عقدههای سر کوب میل جنسی را میداند در حالی که هیچیک وجود خارجی ندارند. نظریات منحط و گمراه کننده فروید در مورد غریزه جنسی و نقش سرکوب آنها در ایجاد بیماری روانی، بر پایه برداشت های شخصی وی بود و علم تلقی نمی شد و رد شدند، ولی در زمینه سازی انقلاب جنسی و دریدن حیا از جامعه نقش به سزایی داشت.
زیگموند فروید
هنگامی که فروید در دانشکده پزشکی بود، آزمایش با کوکائین را نیز آغاز کرد. وی این دارو را خودش مصرف کرد و اصرار داشت که نامزد، خواهران و دوستانش نیز آن را امتحان کنند. او به این ماده بسیار علاقه مند شد و آن را دارویی اعجاب آور و سحرآمیز دانست که بسیاری از بیماری ها را درمان می کند و می تواند وسیله ای برای به دست آوردن شهرتی که آرزوی آن را داشت، باشد. او در سال 1884 مقاله ای درباره آثار مفید کوکائین منتشر کرد. بعدا این مقاله را از عوامل کمک کننده به شیوع مصرف کوکائین در اروپا و آمریکا دانستند که بیش از 30 سال یعنی تا دهه 1920 ادامه داشت.فروید قویاً به خاطر کمک به برداشتن عنان شیوع کوکائین مورد انتقاد قرار گرفت. این موضوع به جای شهرت برای او بدنامی آورد.
فروید باور به خدا را به عنوان پایه بیشتر ادیان، امرى توهّمى مىداند و معتقد است خدا، همان مفهوم پدر است که در ذهن آدمى تعالى یافته و بر اثر یادآورى ناتوانى دوران کودکى و توجه به نیازهاى همیشگى خود، بدان روى آورده است. او دین و دیندارى را در ردیف رفتارهاى روان رنجورانه، همچون وسواس به شمار مىآورد و بر آن است که با افزایش افقهاى علمى در زندگى انسان، سرانجام دین از صحنه حیات آدمى زدوده خواهد شد.
در نقد نگاه فروید به دین، باید گفت:
الف) فروید، بىدینى تمامعیار و بلکه ضد دین بود. بنابراین، نمىتوان گفت که او توانسته است بدون سوگیرى درباره دین اظهار نظر کند.
ب) جهانبینى فروید درباره جهان هستى، مادىگرایى صرف است. این جهانبینى، با نظر اکثریت مردم و دانشمندان که در وراى ماده، به هستى برترى معتقدند، در تعارض است.
ج) برداشت فروید از «خود» و نیز رویکرد او به دین و دیندارى، غیر از برداشتهاى خود فروید که برپایه داستانپردازىهاى غیرعلمى است، هیچ سند قابل اعتمادى ندارد.
د) از زمان نظریهپردازى فروید درباره ماهیت دین و دیندارى در میان مردم، بیش از صد سال مىگذرد. در این مدت، بىگمان شناخت آدمى درباره قواعد حاکم بر جهان فزونى یافته است و به باور برخى اندیشمندان، دستکم فنآورى گامهاى نهایى خود را برمىدارد، ولى برخلاف تصور فروید، از جریانها و نهضتهاى دینى کاسته نشده است.
تأیید همجنس بازی
فروید همجنس بازی را امری عادی دانسته و آن را نابهنجاری نمی داند! (خلاصه روانپزشکی کاپلان سادوک، ج2، ص 323)
تأیید همجنس بازی توسط فروید
فروید دچار انواع نشانه های جسمانی از جمله سردردهای میگرن، مشکلات ادراری و قولون اسپاسمی بود. او نگران مردن و قلب خود بود و از مسافرت و فضاهای باز مضطرب می شد.
در ماه فوریه سال 1923 اولین علائم سرطان دهان در فروید تشخیص داده شد. فروید معمولاً روزانه 220 عدد سیگار برگ میکشید و پس از تشخیص بیماریاش همچنان به کشیدن سیگار ادامه داد.
در سال 1933 پس از به قدرت رسیدن هیتلر، در ماه مه کتابهای فروید در برابر ازدحام مردم در برلین به آتش کشیده شد.
خودکشی با مرفین
سلامتی فروید به نحو چشمگیری تحلیل رفت، اما از نظر عقلانی هوشیار ماند و تقریبا تا آخرین روز زندگی اش به کار ادامه داد. در اواخر سپتامبر 1939 به پزشک خود ماکس شور گفت «اکنون این زندگی جز شکنجه چیز دیگری نیست و دیگر معنی ندارد» (شور، 1972، ص 529). دکتر قول داده بود که اجازه نخواهد داد فروید بیهوده رنج بکشد. او طی 24 ساعت بعید سه بار مرفین به او تزریق کرد که هر مقدار مصرف آن بیشتر از اندازه لازم برای تسکین درد بود و سالهای طولانی درد فروید را به پایان رساند.
(کتاب نظریه های شخصیت شولتز)
جسد فروید پس از درخواست اتانازی (خاتمهدادن به زندگی بیماری که مرگش حتمی باشد) با تزریق دوز بالای مورفین و مرگ او، به خواست خودش سوزانده و خاکسترش در گلدانی یونانی که قطعه محبوب عتیقههایش بود به امانت گذاشته شد.
خاکستر فروید در گلدان یونانی عتیقه