قبل از انتخاب رشته تحصیلی باید در مورد علت انتخاب آن به دقت مطالعه کنیم و گرفتار تعریف های بی محتوا و تبلیغ های فریبنده نشویم. در مورد انتخاب رشته ای به نام روان شناسی باید هدف خود را از این رشته انتخاب کنیم. برخی از سوالاتی که در مورد این رشته مطرح است عبارتند از :
1- با مطالعه روان شناسی چه شناخت و توانایی هایی حاصل می شود؟
2- آیا روان شناسی برابر است با انسان شناسی؟ در مجموع روان شناسی چه نسبتی با انسان شناسی دارد؟
3- آیا روان شناسی با فرهنگ و ارزش های اسلامی- ایرانی همخوانی دارد؟ (در مجموع نسبت میان آنها چیست؟)
4- هدف ما از خواندن روان شناسی چیست؟ : انسان شناسی؟ داشتن یک شغل خاص؟ گرفتن مدرک؟ به رشد و کمال رسیدن؟ ...
آنچه که واضح است اینکه :
- روان شناسی معادل انسان شناسی نیست و بخش کوچکی از وجود انسان را معرفی می کند
- روان شناسی مدرن غربی با فرهنگ و ارزش های اسلامی- ایرانی فاصله بسیاری دارد و حتی در تضاد است.
- اگر بخشی از روان شناسی با ارزش های اسلامی در تضاد باشد، درآمد ناشی از آن شبهه ناک و حتی حرام خواهد بود.
- اگر روان شناسی مساوی انسان شناسی نباشد و در تضاد با ارزشهای اسلامی باشد، سبب رشد و کمال نخواهد شد، بلکه مایه گمراهی و دور شدن از حقیقت خواهد بود.
رویکردهای روان شناسی معمولا در نقد یکدیگر به وجود آمده اند. برای نمونه، رویکرد رفتاری در نقد رویکرد بسیار ذهن گرایانه روانکاوی و رویکرد شناختی در نقد رویکرد رفتاری ایجاد شد. نکته مهم اینکه، در هر یک از این رویکردها به بخشی از وجود انسان پرداخته شده و ماهیت اصلی انسان مورد غفلت قرار گرفته است.
پس از انقلاب جنسی دهه 60 میلادی در آمریکا روند سقوط خانواده بسیار شدید شد. می توان گفت نابودی خانواده به شکل هدفمند و به صورت جهانی دنبال می شود. با این وجود، علم روان شناسی در برابر این تخریب و نابودی سکوت کرده است و همچنان به دنبال شناختن روان و رفتار انسان است!
کلمات کلیدی: خانواده، زنا،تخریب خانواده، نقشه خانواده
در روان شناسی امروز الزامات مورد نیاز انسان جهت داشتن زندگی مطلوب مورد غفلت یا کم توجهی قرار گرفته است. یکی از این الزامات خانواده است. انسان تنها در بستر خانواده و از طریق خانواده مطلوب می تواند به رشد و کمال دست یابد و هیچ جایگزینی نمی توان برای آن در نظر گرفت.
مشکل روان شناسی مدرن این است که تنها به دنبال شناخت روان و رفتار فرد است و توجه مناسبی به رشد حقیقی او و رسیدن به زندگی مطلوب ندارد. این علم شرایط خانواده ایده آل را مشخص نکرده و راهکاری برای حفظ خانواده ارائه نمی کند. حتی در موارد مشاهده می شود بزرگان روان شناسی در جهت تخریب خانواده گام برمی دارند و زمینه سقوط انسان را فراهم می کنند. برای نمونه، فروید خودارضایی و حتی همجنس گرایی را امری بهنجار توصیف می کند. فراتر از این، انجمن روان شناسی آمریکا (APA) در سال 1986 همجنس گرایی را از فهرست بیماری های روانی خارج می کند و آن را امری عادی و بهنجار تلقی می نماید،حال آنکه این موارد بزرگترین دشمنان خانواده قلمداد می شوند و مخالف همه ارزش های انسانی هستند.
کلمات کلیدی: زندگی مطلوب، خانواده، خودارضایی، همجنس گرایی
آنچه در روان شناسی امروز (روان شناسی مدرن غرب) مطرح است ساز و کارهای ذهنی فرد و رفتار اوست و سایر مسائل حالت فرعی پیدا می کنند. بنا به تعریف، روان شناسی عبارت است از مطالعه علمی ذهن و رفتار (هیلگارد).
انتقاد مهمی که می توان به این علم داشت اینکه روان شناسی به دنبال مشخص کردن راه های مطلوب و آرمانی انسان نیست و توجهی به ارزش های والای انسانی ندارد. آنچه برای روان شناسی امروز مهم است صرفا شناخت انسان (تنها از حیث ذهن و رفتار) است و دغدغه ای برای مشخص کردن هدف غایی و راه مناسب برای رسیدن به آن و الزامات مربوط به آن ندارد. در واقع روان شناسی تنها به دنبال شناختن برخی خصوصیات انسان و توصیف و تبیین دقیق آنها است و انسان را به نقطه مطلوب نمی رساند.
کلمات کلیدی: روان شناسی، شناخت برای شناخت، هدف مطلوب، ارزش ها
اخلاق جمع خلق به معنای صفات رفتاری ایجاد شده در فرد است. صفات رفتاری (behavioral traits) شامل رفتارهایی می شود که به دلیل تکرار شدن های بسیار، به صورت عادی و ثابت درآمده اند، یعنی فرد به آنها عادت کرده و در رفتار او قابل پیش بینی است (شخصیت).
اخلاق گرچه در روان شناسی تا حدی مورد توجه قرار گرفته است (توسط کلبرگ و دیگران)، ولی در حوزه دین کلمه اخلاق اسلامی از جایگاه مهم و بارزی برخوردار است.
برخی از سوالات مطرح در مورد «اخلاق» عبارتند از:
- «اخلاق» در روان شناسی چه جایگاهی دارد؟
- آیا «اخلاق» به دو دسته اسلامی و غیراسلامی (یا دینی و غیردینی) تقسیم می شود؟
- آیا اخلاق یک واژه قرآنی است؟
- اگر کلمه اخلاق در قرآن وجود ندارد، چه مفهومی مورد توجه قرار گرفته است؟
- آیا با گذاشتن کلمه «اسلامی» در کنار کلمه اخلاق، می توان به همه خواسته های قرآن دست یافت؟
کلمات کلیدی: اخلاق، خلق، صفات رفتاری، اخلاق اسلامی، کلبرگ
برای دستیابی به موفقیت، ابتدا باید تعریف درستی از آن ارائه نمود و بعد، راه های دستیابی به آن را مورد توجه قرار داد و در نهایت، پس از انتخاب بهترین راه، با توجه به مولفه های امید، انیگزه، تلاش و صبر به سمت آن حرکت کرد.
برای تعریف موفقیت، ارائه تعریف دقیق انسان و انسان شناسی همه جانبه ضروری است. یعنی تباید خواستگاه انسان، ضعف ها، توانایی ها، ظرفیت ها و گرایش های انسان شناخته شود تا بتوان موفقیت را در مورد او تعریف کرد.
اگر انسان را همراستا با سایر حیوانات و محدود در مادیات بدانیم، موفقیت او را متناسب با این شناخت تعریف خواهیم کرد و اگر او را موجودی فرامادی و دارای بعد روحی بدانیم، موفقیت او به شکل دیگری تعریف خواهد شد.
در مورد موفقیت چندین سوال مطرح است:
- آیا انسان تاکنون توانسته است موفقیت را به درستی تعریف کند؟
- آیا می توان برای همه انسان ها یک موفقیت مشخص قائل بود (همانند سایر موجودات، مثلا موفقیت همه بذرها در رشد کردن و شکوفا شدن آن است)
- آیا می توان به اندازه تعداد انسان ها، موفقیت تعریف کرد؟ (هر انسان یک موفقیت خاص)
- آیا تاکنون انسانی وجود داشته که کاملا موفق بوده باشد و به عنوان الگو مطرح باشد؟ (انسان موفق)
کلمات کلیدی: موفقیت، انسان موفق
دین یا همان راه و روش زندگی دارای اصولی است که در همه شریعت ها (مسیرهای رسیدن به حقیقت) یکسان است. یعنی اصول دین یهود و زرتشت و مسیحیت و اسلام یکسان است و کسی که مسلمان است از این لحاظ یهودی و زرتشتی و مسیحی هم تلقی می شود.
ردیف | اصول دین | توضیح |
1 | توحید | تنها خالق هستی خداوند یکتا است |
2 | نبوت | خداوند راه سعادت را به وسیله پیامبران به مردم نشان داده است |
3 | معاد | بعد از مرگ، زندگی ادامه دارد |
اصول دین
از آنجا که دین به دنبال ارائه روش مطلوب زندگی و رساندن انسان به رشد و کمال است، هر علمی برای اینکه مفید باشد باید در راستای اصول دین باشد. در واقع علمی که به صورت مجرد مطرح باشد و صرفا به دنبال شناخت باشد، علم مطلوب نیست و سبب اتلاف عمر و سرمایه انسان و در نهایت گمراهی و ناکامی او در رسیدن به موفقیت حقیقی خواهد بود. در مجموع می توان گفت علم مفید، علم مبتنی و همسو با اصول دین است.
کلمات کلیدی: علم، علم مفید، اصول دین، شریعت
از آنجا که مبانی علوم انسانی غربی صرفا مشاهده و تجربه و آزمون است و توجه به وحی و نبوت و زندگی پس از مرگ (معاد ندارد) می توان گفت کاملا مادی است.
در روان شناسی اصول دین (خداوند یکتا، نبوت و معاد) جایگاهی ندارند و حتی در جایی که در مورد اخلاق صحبت می کند، اخلاق غیردینی مطرح است. یعنی مظورش اخلاق عرفی است نه اخلاق دینی و خدامحور (مراحل اخلاق کلبرگ و پیاژه). در هنگام بحث در مورد معنویت (spirituality) نیز خداوند مورد توجه نیست. در روان شناسی خداشناسی و نسبت انسان با خداوند جایگاهی ندارد و تنها به تحولات مجزای روانی و ذهنی انسان و رفتار شناسی او توجه می شود و مکانیسم ها تغییرات در حوزه ذهن و رفتار و مغز بررسی می شود. برخی از بزرگان روانشناسی مانند فروید و فروم اعتقادی به خداوند ندارند و ملحد هستند.
از طرف دیگر در علوم انسانی مختلف، مبنای اصلی را تثلیث (سه گانگی) تشکیل می دهد. در نتیجه، می توان گفت علوم انسانی غربی شرک آلود و غیرتوحیدی است.
برای مثال، نظریه قوای سهگانه مونتسکیو هم ماهیت تثلیثی دارد. همین مسئله در حقوق اساسی که نظریهپردازان غرب، متن آن را منتشر کردند نیز وجود دارد، مونتسکیو نظریه قوای سهگانه را ارائه کرده و بر اساس اینکه مذهبی بوده، از "پدر، پسر و روحالقدس" الگوبرداری کرده است، در واقع نرمافزاری که امروز در مباحث مختلف از فلسفه تا مدیریت و اقتصاد و رشتههای متعدد در جامعه پذیرفته شده، اساس و جوهرهاش در متد تثلیثی است.
وقتی که یک مسیحی صلیب میکشد، فرد مسلمان با خود میگوید این کار شرک است، اما همین مسلمان وقتی در علم وارد میشود رشته علمی او تثلیثی است. مثلا در زیستشناسی، داروین، اساس کارش را طبق "آرخیا، باکتریا، یوکاریوتها" قرار میدهد که در نتیجه، وقتی 3 مورد اساس حیات، تثلیثی است کلا مبنای تئوری خلقت زیر سئوال میرود و این وجهی است که مقام معظم رهبری به آن اشاره کردند که مبنای علوم انسانی غربی؛ مادی، غیرالهی و غیرتوحیدی است.
کلمات کلیدی: علوم انسانی غربی، مادی، غیرتوحیدی، شرک آلود، اخلاق غیردینی، حقوق تثلیثی، زیست شناسی تثلیثی
اعتقاد (از واژه عقد به معنای گره و بستن و پیوند)، به معنای پایبندی و پیوند به یک مفهوم و تصور خاص است.
در مجموع، در مورد جهان هستی دو باور و اعتقاد کلی یا ایدئولوژی وجود دارد. این اعتقادات عبارتند از:
1- خداگرایی (theoism) : یعنی زندگی خود را بر اساس اعتقاد به خداوند و پذیرش دستورات او شکل دادن
2- انسان گرایی (humanism) : یعنی زندگی بر اساس نظرات و علایق خود و افراد دیگر (به استثنای خداوند!)
همه مکاتب و اعتقادات زیر این دو باور کلی یا به عبارت چهارچوب تصوری (پارادایم) دسته بندی می شوند.