سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش و دارایی، هر عیبی را می پوشانند و تنگدستی و نادانی، هرگونه عیبی را آشکار می سازند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
روان شناسی یا فطرت شناسی؛سایکولوژی خوانده پشیمان

 

ویکتور فرانکل بر «معناجویی» به عنوان اصلی‌ترین انگیزش انسان تأکید کرده و دین را نیز در امتداد همین پدیده انسانی معنا می‌کند. «دین، یعنی جست‌وجوی انسان برای یافتن معنای غایی در زندگی» (1).

زمانی آلبرت اینشتین دین‌داری را «یافتن پاسخی برای این پرسش که معنای زندگی چیست»، تعریف کرد و بعدها نیز ویتگنشتاین این‌چنین نوشت: «اعتقاد به خدا، یعنی فهم این نکته که زندگی معنایی دارد».

فرانکل نیز در مقام یک روان‌پزشک، دین را تحقق خواست انسان برای دستیابی به معنای نهایی در زندگی تعریف می‌کند. «معنای غایی، معنایی وابسته به دیگران، پروژه‌ها یا حتی سربلندی‌مان نیست، بلکه نقطه عطفی به خدا و معنای روحانی است» (2).

این احساس مذهبی در اعماق ضمیر ناهشیار همه انسان‌ها وجود دارد و نمی‌توان آن را بر کسی تحمیل کرد. دین‌داری، امری خود انگیخته است؛ نه غریزه، نه روان‌پزشک و نه واعظ مذهبی هیچ‌کدام نمی‌توانند با اجبار، دین‌داری حقیقی را کشف کنند (3).

دین پدیده‌ای انسانی و کاملاً شخصی و مبتنی بر آزادی و گزینش‌گری انسان است و انسان از سرِ اختیار و با آزادی تمام آن را می‌پذیرد. اگر دین‌داری را امری غریزی یا برخاسته از ناخودآگاه جمعی بدانیم، آن وقت عنصر تصمیم‌گیری در آن وجود نخواهد داشت، حال آنکه دین متضمن شخصی‌ترین تصمیمات انسان، هر چند در سطح ناخودآگاه است (4). دین‌داری امری کاملاً اختیاری و شخصی است به همین دلیل، انسان در برابر آن مسئول و پاسخگوست. دین‌داری ناخودآگاه حاکی از نوعی رابطه نهفته با فراباشندگی ذاتی انسان است. او همیشه رابطه‌ای با «تعالی» هر چند فقط در سطح ناخودآگاه دارد. این موجود متعالی که انسان همواره با او در ارتباط است «خدای ناخودآگاه» نام دارد.

      نکته ای که در مورد نظرات فرانکل مطرح است «عدم تعریف دقیق از دین» و «مشخص نکردن وظایف یک دیندار» است. وی معناجویی و  خداباوری را مطرح می کند، وظیفه عملی انسان را مورد توجه قرار نمی دهد و تنها در حیطه شناخت (آن هم در سطح بسیار ابتدایی) باقی می ماند. از طرف دیگر، فرانکل نگاهی یک سویه به خداوند دارد و از نگاه خداوند به انسان غافل است. همچنین، مساله تقوا (خویشتن پایی از نگاه خداوند) بررسی نمی کند.

      در حیطه دین، تنها اعتقاد به درستی آن و ایمان به خداوند کافی نیست، بلکه تکلیف شناسی و عمل به آن (عمل صالح) نیز حائز اهمیت است

1- ویکتور امیل فرانکل، انسان در جستجوی معنای غایی، ص 12

2- همو، بنیانگذار معنا درمانی، ص 177.

3- همو، انسان در جستجوی معنای غایی، ص 70

4- همان، ص 64



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 94/10/8:: 6:58 عصر     |     () نظر

نیاز به عنوان نوعی محرومیت مطرح است که ابعاد مختلفی مانند زیستی، عاطفی، شناختی و ...  را شامل می شود. نیازها ممکن است واقعی باشند یا کاذب، در مبحث نیاز، مفهوم غریزه به عنوان رفتار خاص یک گونه مطرح است. در واقع، غریزه به نوعی در شکل دهی نیازها نقش دارد. در ادامه برخی از نظرات مربوط به نیازها مطرح می شود:

فروید غریزه را به دو نوع متضاد تقسیم می کند: غریزه های زندگی که به انسان نیرو می بخشد و غریزه های مرگ که انسان را به سوی نابودی سوق می دهند (در اینجا غریزه در حیطه نیازها مطرح است، یعنی نیازهای غریزی)

آبراهام مازلو با نگرش خوش بینانه و کل‌نگر به ماهیت انسان، سلسله مراتب نیازها را در دو بعد زیستی و روانی در 7 گروه به شکل هرم نیازها مطرح کرده است:

1) نیازهای زیستی: گرسنگی تشنگی، و امثال آنها،

2) نیازهای ایمنی: احساس امنیت کردن و دور از خطر بودن،

3) نیازهای تعلق و محبت: به دیگران پیوستن، پذیرفته شدن، تعلق داشتن،

4) نیاز عزت نفس: اجرا و دستیابی، نشان دادن کفایت در کارها، مورد تأیید و شناخت دیگران واقع شدن،

5) نیازهای شناختی: دانستن، فهمیدن و کاویدن،

6) نیازهای ذوقی: تقارن، نظم و زیبایی،

7) خودشکوفایی: رسیدن به تحقق نفس و شکوفا ساختن توانایی بالقوه.

این نیازهای سلسه مراتبی به طور اختصار در پنج طبقه، شامل نیازهای فیزیولوژیک، ایمنی، عشق و محبت، عزت نفس و خودشکوفایی قرار گرفته است. وی معتقد است نیازهای سلسله مراتب پایین‌تر، نیرومند‌تر، فراگیرتر و تأثیرگذارتر در رفتار هستند و در فرایند رشد نیز زودتر خود را نشان می‌دهند، از این‌رو، ابتدا باید نیازهای مراتب پایین‌تر در حد مطلوبی ارضا شوند تا نیازهای عالی که قوت کمتری دارند، ظاهر شده و ارضا شوند

ویکتور فرانکل. فرانکل ضمن ناکافی دانستن نظریه مزلو، انتقاداتی نیز به آن دارد، از جمله اینکه در نظریه مزلو تفاوت بین هدف و وسیله روشن نیست و چه بسا خلط بین این دو، نظریه را از مسیر اصلی خود خارج می‌کند. در این نظریه، صرف تمیز بین نیازهای عالی و دانی کافی نیست، بلکه پاسخ به این مسئله مهم است که: نیازها آیا وسیله‌اند یا هدف؟ برای مثال، در نیاز انسان به غذا، مطمئناً غذا شرط لازم زندگی است، اما شرط کافی برای فراهم آوردن معنای زندگی (هدف زندگی) نیست.

    نیازهای

1. نیاز به تنش (پویایی اندیشه)

2. نیاز به معنا

3. نیاز به تعالی خویشتن

4. نیاز به ابدیت و جاودانگی

5. نیاز به دین

6. نیاز به گروه دوستی عاطفی

       مک دوگال غریزه های مختلف راه مطرح کرده است، از جمله غریزه های اکتساب، سازندگی، کنجکاوی، گریز، جمعگرایی، ستیزه جویی، تولید مثل، نفرت، خواری طلبی، ابراز وجود و بعد به گسترش این غریزه ها به هجده قسم، در روان شناسی تأثیر مهمی گذاشتند که بعضی از آنها به نیازهای خاص جسمانی مربوط هستند. وی با اصلاح و ترکیب این غرایز، سعی داشت تمامی رفتار آدمی را تبیین نماید.

      نیاز فردی شامل نیازهای زیستی جسمانی، نیازهای ذهنی، نیازهای عاطفی، نیازهای روانی، و نیازهای مربوط به هویت و نیازهایی که با خود افراد سرکار دارند، تقسیم نموده است که در این تقسیم، قسم دوم نیاز را، نیاز اجتماعی تشکیل می دهد که خود زیر شاخه های گسترده ای مانند: آگاهی، تعلق خاطر، دلبستگی و... دارد.

     برخی دیگر، نیازها را به ده گروه تقسیم کرده اند که عبارت اند از: نیاز به محبت متقابل، نیاز به تعلق خاطر، نیاز به احساس امنیت، نیاز به پذیرفتگی و ارزشمندی، نیاز به موفقیت، نیاز به آزادی از حس گناه، نیاز به همدردی، نیاز به شناخته شدن، نیاز به بهره مندی از سلامت جسمانی و روانی و نیاز به همدم، مطرح شده است.

     می توان گفت نیازمند بودن انسان زمینه ای را فراهم کرده تا انسان با انتخاب روش رفع آنها مسیر خود را مشخص کند و با تحقق اراده خود، جهان مد نظر خود را تعیین کند. به عبارت دیگر، انتخاب نوع روش پاسخ به نیازها نشان می دهد ارزش هر کس چقدر است و در چه جایگاهی قرار دارد.

      برای شناختن نیازهای انسان باید خود انسان به درستی شناخته شود و دامنه وجودی او مشخص شود. پس از این شناخت و مشخص کردن نیازهای اساسی، روش پاسخ به آنها مطرح می شود (چیزی که بشر مادی تاکنون نتوانسته به آن دست یابد)

در مجموع، سوالات زیر در مورد نیازها مطرح است:

- نیازهای اساسی انسان کدامند؟

- چگونه می توان به این نیازها به صورت جامع و مانع پاسخ داد؟

- آیا مکاتب مادی و غیرالهی (اعم از روانشناسی و فلسفه و جامعه شناسی و ...) توانسته اند این نیازها و روش پاسخ به آنها را مشخص کنند؟



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 94/10/8:: 5:27 عصر     |     () نظر

دین به عنوان مجموعه اعتقادات و رفتارها با ارائه سبک زندگی خاص یک برنامه مشخص ارائه می کند که نتیجه آن زندگی مطلوب است. منشا دین حقیقی خداوند است که از طریق وحی به پیامبران منتقل کرده است.

      دین یا به عبارت دیگر سبک زندگی متناسب با اعتقادات و باورها، به دنبال رفع همه نیازهای انسان و رساندن او به موفقیت در همه عرصه ها است.

در مبحث سبک زندگی و انتخاب بهترین سبک زندگی آنچه حائز اهمیت است مشخص کردن همه ابعاد انسان، همه نیازهای او و روش پاسخگویی مناسب به آنها است.

     سوال مهمی که مطرح است اینکه:

آیا انسان می تواند با تفکر و تجربه و تلاش خود به بهترین سبک زندگی دست یابد؟

 



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 94/10/8:: 5:13 عصر     |     () نظر

اخلاق ارسطویی شامل افراط و تفریط و حد وسط می شود. ارسط معتقد است بهترین حالت ، حد وسط یا به تعبیر عده ای اعتدال است و افراط و تندروی یا تفریط و کوتاهی مردود.


       نکته مهم این است که حدوسط فقط در مورد رفتار (و صفت که رفتار تلقی می شود) صدق می کند و نمی توان آن را برای اعتقادات تجویز کرد.

دین دارای سه بخش اعتقادات (اصول دین)، احکام و دستورات (فروع دین) و اخلاقیات (صفات ملکه شده در انسان به دلیل تکرار مداوم) است (شهید مطهری).

از آنجا که احکام و اخلاقیات در حوزه رفتار هستند می توان برای آنها حدوسط در نظر گرفت. در مورد اخلاق حد وسط ارسطو مطرح است. ارسطو برای هر صفت اخلاقی سه بخش افراط و تفریط و حد وسط در نظر می گیرد و صفت و رفتار مناسب را حدوسط در نظر می گیرد. برای مثال ترس و جسارت و شجاعت را مورد توجه قرار داده و حدوسط را که شجاعت است مطلوب می داند.

در مورد اعتقادات حدوسط یا اعتدال بی معنا است. برای نمونه بین حق و باطل یا بین کفر و ایمان حد وسطی وجود ندارد که مطلوب یا نامطلوب باشد.

 



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 94/10/6:: 10:27 صبح     |     () نظر

علم دینی: علمی که بر پایه اعتقاد به مولفه های هفتگانه ایمان شکل گرفته و جهت گیری آن هماهنگ با این مولفه ها است.

منطق علم دینی منطق توحیدی است

علم غیردینی: علمی که دارای مبانی و اصول غیردینی است و جهت گیری دنیوی (سکولار) دارد. در علوم غیردینی مولفه های ایمان جایگاهی ندارند و تنها چیزی قابل توجه و ارزشمند است که قابل مشاهده و تجربه باشد و تنها ملاک خود را تجربه و آزمون پذیری قرار می دهد.

منطق های علم غیردینی متعدد بوده و برخی از آنها عبارتند از : منطق ارسطویی، پارمنیدسی، لائوتسویی، هگلی و منطق فازی

       لازم به ذکر است، غیردینی بودن برخی علوم به معنای خالی بودن آنها از حقیقت نیست، بلکه بدین معنا است که بخشی از حقیقت را مد نظر قرار می دهند و به کل آنها توجهی ندارند، همانند توجه کامل به یک چرخ ماشین و نادیده گرفتن چرخ های دیگر!



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 94/10/6:: 10:18 صبح     |     () نظر

مهارت: عمل و رفتاری که با تکرار و تمرین به صورت ملکه درآمده و نهادینه شده است و فرد می تواند آن را به راحتی و با دقت انجام دهد.

زندگی: با تولد شروع می شود و جهت گیری آن به سمت ابدیت است و محدود به دنیا نمی شود

دنیا: از ادنی به معنای نزدیکتر، دنی به معنی پست و فرومایه (فرهنگ دهخدا و معین) و زودگذر

مهارت های زندگی بر اساس روابط چهارگانه انسان (رابطه با خود، دیگران، طبیعت و خداوند) به چهار دسته تقسیم می شوند:

1- مهارت های مربوط به ارتباط با خود

2- مهارت های مربوط به ارتباط با دیگران

3- مهارت های مربوط به ارتباط با طبیعت

4- مهارت های مربوط به ارتباط با خداوند



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 94/10/6:: 10:11 صبح     |     () نظر

متعلقات ایمان یا مولفه هایی که ایمان به آنها تعلق می گیرد عبارتند از :

1- ایمان به خداوند

2- ایمان به پیامبران

3- ایمان به کتب آسمانی (کتاب هایی که خداوند بر پیامبران نازل کرده است)

4- ایمان به ملائکه

5- ایمان به غیب

6- ایمان به معاد (زندگی پس از مرگ)

7- ایمان به آیات الهی (آیه های و نشانی های خداوند در جهان)



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 94/10/6:: 10:9 صبح     |     () نظر
درس یا آموزه : یک حقیقت (fact) و گزاره کوچک در مورد واقعیت

 

علم یا دانش : مجموعه حقایق مرتبط  (فکت های مرتبط)

در مدرسه یا آموزشگاه درس یا آموزه می خوانیم یعنی با حقایق کوچک آشنا می شویم

در دانشگاه یا دارالعلم به فراگیری علم و گزاره های مرتبط با هم می پردازیم

مدرس در مدرسه به درس آموزان یا متدرسان یا آموزه جویان درس می دهد

معلم در دارالعم یا دانشگاه به متعلمان یا دانشجویان علم یاد می دهد

حال این سوال ها مطرح است:

چرا دانشگاه تربیت مدرس برای دانشگاه ها معلم یا استاد دانشگاه پرورش می دهد؟

چرا دانشگاه تربیت معلم برای مدارس مدرس تربیت می کند؟

 



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 94/10/6:: 10:6 صبح     |     () نظر

مراتب انسان در قرآن را می توان به شکل زیر مطرح کرد:

1- بشر: انسان از این لحاظ که از بدن (پوست یا بشره و گوشت و استخوان) تشکیل شده است

2- انسان: انسان از این لحاظ که از بدن خود فاصله گرفته و انس می گیرید

3- آدم: انسان از این لحاظ که اسوه می شود

مراتب انسان از بعد اعتقادی عبارتند از:

1- مسلم: انسانی که اسلام آورده  و تسلیم حق شده است

2- مومن: انسانی که ایمان آورده و 7 متعلق ایمان را پذیرفته است

3- موقن: انسانی که در مورد ایمان به یقین رسیده است

4- موقظ: انسانی که بیدار شده است و حقیقت را می بیند

5- محسن: انسانی که به احسان رسیده و همه چیز را زیبا می بیند (سرجای خود می بیند)

در قرآن در مورد خصوصیات انسان به عجول و منع کننده از خیر و حریص و ... اشاره شده است. این خصوصیات مربوط به کسانی است که در مراحل پیش از تسلیم حق شدن مطرح است.

قرآن در مورد انسانی که تسلیم حق شده و ایمان آورده است به بهترین شکل یاد می کند و او صاحب عقل و خرد معرفی می نماید.



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 94/10/6:: 10:4 صبح     |     () نظر

دین یا همان راه و روش زندگی دارای اصولی است که در همه شریعت ها یکسان است. یعنی اصول دین یهود و زرتشت و مسیحیت و اسلام یکسان است و کسی که مسلمان است از این لحاظ یهودی و زرتشتی و مسیحی هم تلقی می شود.

 

ردیف اصول دین توضیح
1 توحید تنها خالق هستی خداوند یکتا است
2 نبوت خداوند راه سعادت را به وسیله پیامبران به مردم نشان داده است
3 معاد بعد از مرگ، زندگی ادامه دارد

اصول دین



نوشته شده توسط ravanshenasi_fetrat@ سایکولوژی روانشناسی نیست 94/10/6:: 10:1 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >