انواع هویت (Identity)
هویت از تعامل انسان با پدیده های مختلف شکل می گیرد. انسان در روابط خود بر اساس تعلقات و انتخاب هایی که دارد، ماهیت خاصی پیدا می کند که هویت او را شکل می دهد.
هویت انسان باید در روابط چهارگانه (رابطه با خود، دیگران، طبیعت و خداوند) بررسی شود و نادیده گرفتن هر یک از این ارتباط ها، باعث دور شدن از شناخت هویت واقعی انسان می شود.
مهمترین بعد هویت انسان در ارتباط با خداوند شکل می گیرد، ولی متأسفانه این بخش مهم هویت در سایکولوژی نادیده گرفته شده و باعث انحراف از شناخت انسان شده است.
برخی از مؤلفه های هویت در تصویر زیر نشان داده شده است:
انواع هویت
Identity is the the collection of all chracteristic of a person in his relationships. We have for relationship in our lives:
1- relation with ourself
2- relationship with other people
3- relationship with nature (creature)
4- relation with God
ملاک های سلامت روانی (سلامت فطرت) the criterais of pure soul (salamate fetrat)
مهمترین ملاک سلامت روانی یا به عبارت دقیق تر سلامت فطرت، حق محوری است. روان سالم یا به عبارت دقیق تر، فطرت سالم فطرتی حقمحور است که باعث جهت گیری انسان به سمت حق می شود. یعنی کسی از سلامت فطری برخوردار است که همه زندگی خود را بر اساس حق جهت دهی نماید و ترس و امید و محبت و نفرت و یقین و ایمانش بر اساس حق شکل گرفته باشد.
برخی از ملاک های سلامت روانی (سلامت فطرت) که در نسبت با روابط چهارگانه تعریف می شوند، عبارتند از:
ملاک های سلامت فطرت در رابطه با خود
خودشناسی واقع بینانه
محبت به خود (دوست داشتن خود)
عزت و کرامت نفس و ارزشمند دانستن خود
ملاک های سلامت فطرت در رابطه با دیگران
خیرخواهی نسبت به دیگران
همدلی
انفاق و کمک به دیگران
محترم و ارزشمند دانستن دیگران
ملاک های سلامت فطرت در رابطه با محیط
لذت بردن از زیبایی های جهان
حفاظت از محیط زیست
صرفه جویی و درست مصرف کردن امکانات
ملاک های سلامت فطرت در رابطه با خداوند
دعا و درخواست از خداوند
توکل کردن به خداوند
خالق و رب دانستن خداوند
اطاعت از دستورات خداوند
ملاک های سلامت روانی (سلامت فطرت) در اسلام
The most important criteria for having a pure soul (Fetrat) is being Truth-oriented in all parts of the life.
تثلیث در علوم انسانی غربی (Trinity in liberal arts)
ماهیت علوم انسانی غربی تثلیثی است. یکی از تثلیث های سایکولوژی، تثلیث فروید در مورد ماهیت انسان و ساختار شخصیت اوست. فروید انسان را به سه بخش مجزای اید (غریزه)، ایگو (من) و سوپرایگو (فرامن یا وجدان) تقسیم می کند و معتقد است مهمترین بخش وجود انسان غرایز او هستند. فروید انسان را سه بخشی و سه پاره تلقی می کند و ماهیت یکپارچه و توحیدی برای او متصور نیست.
برخی از تثلیث های علوم انسانی غربی در بعضی از رشته ها در جدول زیر آمده است:
تثلیث در علوم انسانی غربی
The Liberal arts in west are base on trinity and are unreliable. As we haven"t the Gods, we haven"t tree isolated parts in human soul as Freud said in Psychology. We have a uniqe and oneness of soul and Fetrat
تفاوت های سایکولوژی و فطرت شناسی (The differences between Psychology and Fetratshenasi)
سایکولوژی به عنوان یک علم مادی و انسان محور به دنبال شناخت کشش ها و کنش های مادی و غریزی انسان (آنگونه که هستند) است، در حالی که فطرت شناسی تلقی الهی از خداوند دارد و فطرت او را معطوف به سمت خداوند تلقی می کند و با نگاهی غیب محور و آخرتگرا به شناخت نفس او و رشد او به سمت کمال حقیقی مدنظر قرار می دهد و مسیر مطلوب را برای او ترسیم می کند.
برخی از تفاوت های سایکولوژی و فطرت شناسی در جدول زیر آمده است:
تفاوت های سایکولوژی و فطرت شناسی
Psychology is a materialistic science that studies the mind and behavior of animals. It assume Human as an animal! for example a talking animal or a wonderful animal.
Fetratshenasi believes that Human is Human, not an animal and has a soul and a unique Fetrat that other live beings don"t have it.
علم فطرت شناسی
در مقابل علم سایکولوژی که به عنوان یک علم صرفا تجربی و مادی، به مطالعه پدیده های ذهنی و رفتار می پردازد و می توان آن را رفتارشناسی و ذهن شناسی حیوانات دانست و در حیطه علوم حیوانی و حیوان شناسی دسته بندی کرد، علم فطرت شناسی قرار دارد که به مطالعه انسان و ابعاد مختلف غیرمادی او می پردازد.
علم فطرت شناسی یک علم دینی و مبتنی بر وحی محسوب می شود و به بعد جسمی انسان محدود نمی شود. همچنین، این علم به عنوان یک علوم انسانی مطرح است و مانند سایکولوژی یک علم حیوانی نیست و در حوزه علوم حیوانی قرار ندارد.
فطرت یکی از ویژگی های انسانی است و حیوانات فاقد این خصوصیت هستند. در واقع، برتری انسان نسبت به سایر مخلوقات که باعث شده است به عنوان اشرف مخلوقات مطرح شود، همین بعد غیرمادی انسان است.
فطرت دارای ماهیتی منسجم و یگانه است و چهار لایه صدر و شغاف و قلب و فؤاد را در برمی گیرد.
کلمات کلیدی: فطرت، فطرت شناسی، علم فطرت شناسی، علم انسانی، علم دینی، علوم انسانی، علوم انسانی اسلامی
سایکولوژی؛ علم حیوان شناسی
سایکولوژی به مطالعه علمی پدیده های ذهنی و رفتار می پردازد و به غلط به «روان شناسی» ترجمه شده است. سایکولوژیست ها سایکولوژی را علم مطالعه رفتار می دانند و کتاب های اصلی این علم را به همین عنوان نوشته ان:
سایکولوژی علم رفتار Psychology, the science of Behavior
سایکولوژی؛ علم مطالعه ذهن و رفتار
سایکولوژیست ها در مطالعات خود در عین حال که به مطالعه سایکولوژی حیوانات می پردازد، انسان را نیز نوعی حیوان می دانند و به مطالعه تطبیقی حیوان انسانی با سایر حیوانات مشغولند! در واقع، سایکولوژی مبتنی بر آنتروپولوژی به معنی «بشرشناسی» است و انسان را تنها از حیث جسم و بشره او مورد بررسی قرار می دهد و بعد غیرمادی او را نادیده می گیرد. می توان گفت سایکولوژی به دلیل محدودیت نظری، توان پرداختن به بعد غیرمادی انسان را ندارد و این نقص و ناتوانی را به شکل تهاجمی و حیوان تلقی کردن انسان می پوشاند.
سایکولوژیست های غربی کتاب های متعددی را در مورد سایکولوژی حیوانات نوشته اند، مثل:
- سایکولوژی سگ Dog psycholgoy
- سایکولوژی مورچه ها و حیوانات (رده) بالاتر Psychology of ants and higher animals
- سایکولوژی و رفتار حیوانات در باغ وحش و سیرک
The psychology and behaviour of animals in zoos and circuses
- مقدمه ای بر سایکولوژی غیرانسانی
How animals think and feel, an introduction to non-human psychology
سایکولوژی حیوانات (روانشناسی حیوانات!)
انسان شناسی سایکولوژیست ها (12): ویکتور فرانکل
فرانکل تحت تأثیر مبانی فلسفه وجودی، اصالت را به وجود انسان داده و معتقد است ماهیت هر انسانی به دست خودش ساخته میشود. انسان همانند اشیای دیگر نیست که هیچ اختیاری از خود نداشته باشد، بلکه ویژگیها و تواناییهایی دارد که میتواند جوهره وجودی خویش را با وجود تمام محدودیتهای محیطی و موهبتی شکل دهد.
تصویری که فرانکل از ماهیت انسان ارائه میدهد تصویری است سه بعدی. او برخلاف روانشناسان دیگر که وجود انسان را متشکل از دو بعد بدن و روان میدانند، معتقد است انسان را باید در سه بعد جسم، روان و روح مطالعه کرد. وی متأثر از فرهنگ پوزیتویستی عصر خود که «روان» را بر اساس معیارهای تجربی بررسی میکنند، ابتدا انسان را به دو بخش جسمانی و غیر جسمانی و سپس بخش جسمانی را به دو بعد بدنی (تنی) و روانی تقسیم میکند و بخش غیر جسمانی را «روح» مینامد. از این منظر، انسانیت انسان، حول محور هستهای به نام «روح» بنا شده که روکشی روانی ـ فیزیکی (روانی ـ تنی) دارد (انسان در جستجوی معنای غایی، ترجمه احمد صبوری و عباس شمیم، ص26)
پ.ن:
فرانکل قائل به فطرت و خلقت اولیه انسان نیست و با پذیرش وجودگرایی (اگزیستانسیالیسم) دین را نفی نموده است. همچنین، وی با رد یکپارچه بودن وجود انسان، قائل به ماهیت سه گانه برای او است و آلوده به شرک انسان شناختی است (تثلیث جسم، روان، روح).
انسان شناسی تثیلیثی فرانکل (تلقی سه بخشی از انسان - دینی، جسمی، روانی)
تثلیث فرانکل (تثلیث انسان شناختی و سه پاره دانستن انسان)
انسان شناسی سایکولوژیست ها (11): راجرز
کارل راجرز
به اعتقاد راجرز افرادی که از نظر روانی سالم هستند میتوانند خودشان، افراد دیگر و رویدادهای موجود در محیطشان را به صورتی که واقعاً هستند، درک کنند. اینگونه افراد آزادانه نسبت به تمام تجربیات گشوده هستند، زیرا به نظر انها هیچ چیزی برای خودپنداره آنها تهدید کننده نیست. به نظر راجرز شخص کامل نتیجه مطلوب رشد روانی و تکامل اجتماعی است. چنین شخصی هیج تجربهای را تحریف نکرده یا از آن دوری نمیکند، در هر لحظه زندگی میکنند و تمام تجربیات تازه هستند، به ارگانیزم و واکنشهای و پاسخهای خودشان اعتماد دارند نه داوریهای دیگران، معیارهای اجتماعی و قضاوتهای عقلانی خود (من یاد گرفتهام که کل احساس ارگانیزم من از یک موقعیت، قابل اعتمادتر از عقل من است، راجرز، 1961)، تصمیمگیری آزاد و بدون قید و بند و ممانعت، خلاق و دارای زندگی سازنده و سازگارانه نسبت به تغییر شرایط محیط، مواجهه با مشکلات.
راجرز برای مشخص کردن شخص کامل کلمه شکوفاکننده را به کار برد نه شکوفاشده. کلمه دوم به شخصیت پرداخت شده یا راکد اشاره دارد که مورد نظر راجرز نبود. رشد خود همیشه در حال پیشروی است. کامل بودن مسیر است نه مقصد. اگر تلاش و پیشرفت متوقف شوند، شخص خودانگیختگی، انعطافپذیری و گشودگی به تجربیات جدید را از دست میدهد. تأکید راجرز بر تغییر و رشد، در کلمه شدن کتاب «درباره انسان شدن» او دیده میشود.
به اعتقاد راجرز اشخاص کامل در آفرینش خودشان آزادی انتخاب دارند و هیچ جنبه از شخصیت برای آنها تعیین نمیشود. از نظر او اگرچه گرایش شکوفایی ذاتی است، ولی فرایند شکوفاشدن بیشتر تحت تأثیر نیروهای اجتماعی قرار دارد تا نیروهای زیستی.
راجرز هدف نهایی و ضروری زندگی را کامل شدن میداند. از نگاه او انسان توسط نیروهای زیستی غریزی هدایت نمیشود یا به وسیله رویدادهایی که در پنج سال اول زندگی اتفاق افتادهاند کنترل نمیشود. نگرش انسان به سوی آینده است، پیشرونده است نه پسرونده و به سوی رشد گرایش دارد نه رکود.
انسان شناسی سایکولوژیست ها (10): مازلو
آبراهام مازلو
مازلو هدف نهایی و ضروری زندگی را خودشکوفایی (تحقق خود یا به فعلیت رسیدن خود) میدانست و معتقد بود به شرط فراهم بودن شرایط مناسب، انسان میتواند به سطح بالای کارکرد برسد (شولتز، ص 355).
مازلو تصور میکرد شرارت بخش ذاتی ماهیت انسان نیست، بلکه حاصل محیط نامناسب است. او اعتقاد داشت برخی افراد به قدری شرور هستند که نمیتوان آنها را اصلاح کرد و در نهایت چیزی جز تیرباران برای آنها کارساز نیست.
مازلو سلسله مراتبی از پنج نیاز ذاتی را معرفی کرد که رفتار انسان را برانگیخته و هدایت میکنند و عبارتند از نیازهای فیزیولوژیکی، ایمنی، تعلقپذیری و عشق، احترام و خودشکوفایی. مازلو این نیازها را غریزی میدانست و برای آنها عوامل تعیین کننده ارثی محسوس قائل بود. با این حال معتقد بود، این نیازها توسط یادگیری، انتظارات فرهنگی، ترس و مخالفت به تعویق میافتند.
در هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو، نیاز به خودشکوفایی در رأس هرم قرار دارد. وی نیاز به خودشکوفایی را ذاتی و بینیاز از آموختن میدانست و علت اینکه کمتر از یک درصد مردم در این حالت هستند را ضعیف بودن این نیاز میدانست. به عقیده وی هر چه نیاز موجود در سلسله مراتب بالاتر باشد، ضعیفتر است و توانمندی کمتری دارد و به همین دلیل به سهولت دچار اختلال یا بازداری میشود. از دیدگاه مازلو در صورت ایجاد مشکل در ارضاء نیازهای فیزیولوژیکی و ایمنی، نیاز خودشکوفایی از اهمیت کمتری برخوردار میشود.
مازلو یک دلیل ناکامی در خودشکوفا شدن را عقده یونس یعنی ترس و تردید نسبت به توانائیها میدانست. فرد میترسد اقدام به حداکثر رساندن توانش به شرایطی منجر شود که قادر به سازگاری با آن نباشد. خودشکوفایی مستلزم جرأت است.
وی ویژگی افراد خودشکوفا را چنین معرفی میکند: درک واضح واقعیت، پذیرش خود، دیگران و طبیعت، خودانگیختگی و سادگی و طبیعی بودن، احساس تعهد نسبت به یک آرمان، استقلال و نیاز به خلوت، تازگی فهم و درک، تجربههای عرفیانی یا اوج، علاقه اجتماعی، روابط میان فردی عمیق، تحمل و پذیرش دیگران، خلاقیت و نوآوری، مقاومت در برابر فرهنگآموزی و فشارهای اجتماعی، ساختار منش دموکراتیک و بدون تعصب (شولتز، ص 350).
افرادی که به ارضاکردن نیاز خودشکوفایی مشغولند، به تحقق بخشیدن توان خود و به شناختن و فهمیدن محیط خود علاقهمند هستند. آنها در حالت فرانگیزش (فراتر از انگیزشهای کمبود مثل گرسنگی و ...)، به دنبال کاهش تنش، ارضاکردن یک کمبود یا تلاش برای هدفی خاص نیستند. بلکه هدف آنها غنی ساختن وتوسعه دادن زندگی و افزایش تنش از طریق انواع تجربههای چالشانگیز است. از آنجا که تمام نیازهای کمبود افراد خودشکوفا برآورده شدهاند، آنها در سطحی فراتر از تلاش برای شیء هدف خاص جهت ارضاکردن یک نیاز کمبود عمل میکنند. آنها در حالتی از «هستی» قرار دارند. آنها به صورت خودانگیخته، طبیعی و مسرتآمیز انسانیت کامل خود را بیان میکنند. مازلو فهرستی از فرانیازها (ارزشهای هستی) را معرفی کرد که حالتهای رشدی (شاید هدفها) هستند که افراد خودشکوفا در جهت آنها تحول مییابند. فرانیازهای حالتهای هستی مثل خوبی، یگانگی و کمال هستند و اشیاء هدف خاص نیستند.
ناکامی در ارضاکردن فرانیازها زیانبخش است و نوعی فراآسیب ایجاد میکند که رشد و نمو انسان را کمک کرده یا مانع آن میشود و تحقق بخشیدن استعدادها را متوقف میکند. این افراد ممکن است احساس درماندگی و افسردگی کنند اما نتوانند به منبع این احساسها اشاره کنند. این فرانیازها عبارتند از: حقیقت، خوبی، زیبایی، وحدت و تمامیت، دوگانگی-تعالی، زنده بودن و پیش رفتن، یگانگی، کمال، الزام، تکمیل و قاطعیت، عدالت، نظم، سادگی، پرمایگی و کلیت و جامعیت، سهولت، شنگولی، خودبسندگی، معناداری (شولتز، ص 348).
Jonah Complex
انسان شناسی سایکولوژیست ها (9): کتل
ریموند کتل
کتل هیچگونه هدف نهایی و ضروری که رفتار را تحت نفوذ خود قرار دهد، فرض نکرد. به نظر او سایق خودشکوفایی یا اشکال دیگر تحققغایی که انسان را به سوی خود بکشند، تعارضهای همگانی یا تعارضهای روانی جنسی غریزی که فرد را به پیش برانند، وجود ندارند (شولتز، ص 311).
کتل دو نوع صفت پویشی برانگیزاننده به نام ارگها و احساسات معرفی کرد. واژه اِرگ از واژه یونانی ارگون و به معنی کار یا انرژی است. وی ارگ را به نشانه مفهوم غریزه یا سایق به کار برد. ارگها منبع انرژی ذاتی یا نیروی برانگیزاننده برای کل رفتار هستند و رفتار انسان را به سوی هدفهای خاصی هدایت میکنند. ارگ صفتی سرشتی است و یک ساختار دائمی شخصیت است و از بین نمیرود. پژوهش تحلیل عاملی کتل 11 ارگ خشم، جاذبه، کنجکاوی، نفرت، جمعگرایی، گرسنگی، میل جنسی، محافظت، امنیت، ابراز وجود و تسلیم را شناسایی کرد. احساس، صفت عمقی محیطساخته است و از تأثیرات بیرون اجتماعی و فیزیکی ناشی میشود. احساس که از یادگیری ناشی میشود، میتواند یادگیریزدایی شود و از بین برود (شولتز، ص 307).
کلمات کلیدی: انسان شناسی، سایکولوژیست ها، کتل، ارگ، غریزه محوری